حرام، به عملی مُحرَّم و ممنوع گفته میشود. از اقسام مَحکومٌ به است که شارع به ترک آن الزام نموده و انجام آن را مجاز ندانسته است. به بیان دیگر، حرام عملی است که به دلیل مفسدهی موجود در آن، جایز نبوده و فاعل آن مستحقّ ذم و عقوبت است؛ مانند قمار و شُرب خمر. در اصطلاح فقه، به چیزی گفته میشود که انجام آن شرعاً سبب ذم و نکوهش گردد یا عملی است که انجامدهندهی آن مستوجب عقاب شود. در فقه اسلامی، عملی است که ترک آن از مردم خواسته شده و انجام آن مستوجب کیفر است. حُرمت از احکام پنجگانهی فقهی بهشمار میرود و به معنای ممنوعیت انجام کار حرام است. در اسلام عملی است که انجام آن ممنوع و ترک آن الزامی است. شخص مُکَلَّف در صورت ارتکاب فعل حرام، گناهکار محسوب میشود.

حرام
لغت نامه دهخدا
حرام. [ ح َ ] ( ع مص ) منع کردن. ( غیاث اللغات ). حظر. ممنوع کردن چیزی را. اِحْماء. حرمت. || ناروا شدن. ( زوزنی ). ناروا گردیدن. در حال تعدی با کردن و فرمودن و گردانیدن، و در لزوم با شدن و گردیدن صرف شود.
حرام. [ ح ِ ] ( ع مص ) گشن خواه شدن سگ ماده و هر ماده از ذوات الظلف ( چارپایان سم شکافته ): حَرِمَت الذئبة و الکلبة و کل انثی من ذوات الظلف حراماً. ( منتهی الارب ).
حرام. [ ح َ ] ( ع ص ) ناروا. ناشایسته. ناشایست. محرم. محظور. ممنوع. شفور. شفود. شغور. عملی که ترکش راجح و از فعلش هم منع باشد. حرمت. منکر. منکره. نامشروع. ضجاج. غیرجائز. خلاف شرع. غیرمباح. خلاف قانون. غیرقانونی. فاسد. نامجاز. محجر. محجور. کار ناشایستی که بر خلاف گفته پیغمبر بود و پیغمبر ارتکاب آنرا منع کرده باشد. ( ناظم الاطباء ): و لاتقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علی اﷲ الکذب. ( قرآن 116/16 ).
ایدون فروکشی بخوشی آب می حرام
گوئی که شیر مام ز پستان همی مکی.کسائی.حرامست می در جهان سربسر
اگر پهلوانست اگر پیشه ور.فردوسی.ببخشم سراسر همه گنج اوی
حرامست بر لشکرم رنج اوی.فردوسی.پارسا باشید و چشم و گوش و دست و فرج از حرام و مال مردمان دوردارید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 339 ). از ملک بیرون است و مصدق است به مسکینان در راه خدا و حرام است به من. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318 ). امروز آنچه از این قوم در خراسان میرود از فساد و مردم کشتن و مثله کردن و زنان حرام مسلمانان را بحلال داشتن چنانکه در این صد سال نشان داده اند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 595 ).
به حرام و خطا چو نادانان
مفروش ای پسرحلال و صواب.ناصرخسرو.اگر نان از بهر جمعیت خاطر میستانند حلال است و اگر جمع از بهر نان می نشینندحرام. ( گلستان ).
ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما.حافظ.می حرام است در آن بزم که هشیاری هست
خواب تلخ است در آن خانه که بیماری هست.صائب.- المسجد الحرام؛ کعبه.( اقرب الموارد ): فول وجهک شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره. ( قرآن 144/2 و150 ).
- بلدالحرام؛ مکه.( اقرب الموارد ).
- به حرام رفتن؛ به گمراهی رفتن. زناکاری کردن.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (فقه ) آنچه خوردنش در شرع اسلام منع شده است.
۳. [قدیمی] احرام بسته.
۴. حرمتدار.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - ناروا ناشایست. ۲ - کاری که اسلام آنرا منع کرده و ارتکاب آن گناه باشد آنچه که خوردن یا نوشیدن شرعا ممنوع است مقابل حلال: (( از حرام اجتناب کن. ) ) جمع: حرم. یا حرام و حلال. شایست و ناشایست روا و ناروا: (( حرام و حلال را از هم تمیز نمیدهد. ) )
بن ملحان انصاری نام یکی از صحابه پیغمبر است
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
حرام، از اقسام محکومٌ به است که شارع به ترک آن الزام نموده و به انجام آن رخصت نداده است. به بیان دیگر، حرام عملی است که انجام آن به خاطر مفسده موجود در آن جایز نبوده و فاعل آن مستحق ذم و عقوبت است، مانند: قمار و شرب خمر.
حرام در اصطلاح فقه
حرام در اصطلاح فقه، چیزی است که فعل آن شرعا سبب ذم و نکوهش گردد و یا امری است که فعل آن موجب عقاب شود.
[ویکی شیعه] حرام، در فقه اسلامی، به عملی گفته می شود که ترک آن از مردم خواسته شده و انجام آن مستوجب عقاب است. حرمت، از احکام پنجگانه فقهی، و به معنای ممنوعیت انجام کار حرام است.
حرام در اسلام، عملی است که انجام آن ممنوع و ترک آن از مردم خواسته شده است.شخص مکلف در صورت انجام فعل حرام، گناهکار است.
اعمال حرام را می توان به اقسام و انواع مختلفی تقسیم کرد. در منابع فقهی، اقسام فراوانی برای حلال ذکر شده، اما تقسیم بندی حرمت و اعمال حرام، کمتر بیان شده است. منابع فقهی در بیان اقسام حرام، این موارد را برشمرده اند:
[ویکی اهل البیت] «حرام» به معنای ممنوع و ضدحلال است و در اصطلاح دینی کاری است که از طرف خدا ممنوع و نهی شده باشد و انجام آن گناه محسوب شود. ترک محرمات در کنار انجام واجبات نخستین گام برای رسیدن به قرب الهی است.
2) بازداشتن قهری و اجباری
این تحریم به طریق منع اجباری است که خدا جلوشان را گرفته است، می شود گفت که تحریم طبیعی است همان طور که شخص تعلیم ندیده از هدایت هواپیما ممنوع است همچنین مشرک از رفتن به بهشت طبیعتا ممنوع است گرچه راه بهشت بازباشد زیرا او توانائی رفتن ندارد پس حرام در این گونه آیات به معنی غیرمقدور است.
3) بتسخیر و اعمال قدرت خدا
[ویکی الکتاب] معنی حَرَامِ: حرام - ممنوع (هم ممنوع حکمی وهم قهری)
معنی لَا یُحَرِّمُونَ: حرام نمی کنند - ممنوع نمی کنند (حکم به حرام وممنوع بودن نمی دهند)
معنی یُحَرِّمُ: حرام می کند (حرام:ممنوع حکمی یا قهری)
معنی حَرَّمُواْ: حرام کردند
معنی حَرَّمَهُمَا: آن دو را حرام کرده
معنی لَا تُحَرِّمُواْ: حرام نکنید - ممنوع نکنید (حکم به حرام وممنوع بودن ندهید)
معنی مُحَرَّمٌ: تحریم شده - حرام شده
معنی مَحْجُوراً: ممنوع شده با تحریم (حجرا محجورا عبارتی بوده که برای دفاع از خود در عرب مرسوم بوده یعنی بر تو حرام است که متعرض من شوی، چون ماه حرام است)
معنی حِجْراً: هرچیزی که با تحریم ممنوع شده(حجرا محجورا عبارتی بوده که برای دفاع از خود در عرب مرسوم بوده یعنی بر تو حرام است که متعرض من شوی، چون ماه حرام است)
معنی یُحَرِّمُونَهُ: حرامش می کنند(حرام:ممنوع حکمی یا قهری)
ریشه کلمه:
حرم (۸۳ بار)
ممنوع. (مفردات) ضدّ حلال (صحاح - اقرب) نگویی این حلال و این ممنوع است. حرام گاهی حرام تکلیفی است مثل،. گاهی به طریق بازداشتن قهری و اجباری است نحو،، این تحریم به طریق منع اجباری است که خدا جلوشان را گرفته است میشود گفت که تحریم طبیعی است همانطور که شخص تعلیم ندیده از هدایت هواپیما ممنوع است همچنین مشرک از رفتن به بهشت باز باشد زیرا او توانائی رفتن ندارد پس حرام در اینگونه آیات به معنی غیر مقدور است. گاهی به تسخیر و اعمال قدرت خداست مثل زنان شیر ده را بر او قبلاً حرام کردیم، اینکه موسی پستان هیچ زن شیرده را نگرفت فقط خواست خدا بود تا بالاخره به مادرش برگردد. گاهی تحریم طبیعی و مقتضای طبیعت است که خدا چنان قرار داده است مثل: بر قریهای که هلاک کردهایم برگشتن به دنیا، حرام و نا مقدور است، آنها بر نمیگردند. حرم مکّه را از آن حرم گویند که بعضی چیزها در آن تحریم شده به خلاف سایر مواضع، همچنین است ماه حرام (مفردات) مثل آیا جا ندادیم آنها را در حرم امنی که میوههای هر چیز به انجا جمع میشود. در اقرب الموارد گوید: حرمت چیزیست که هتک آن حلال و جایز نیست (احترام). المسجد الحرام - البیت الحرام - الشهر الحرام،همه از این حرام شده که در غیر اینها محترم اند و حدودی دارند و چیزهائی در آنها حرام شده که در غیر آنها حرام نیست. حرم (بر وزن شتر) جمع حرام است گویند: رجل حرام و قوم حرام (مجمع البیان) مثل شکار را نکشید آنگاه که در حال احرام هستید. شخص رد حال احرام را حرام و محرم گویند که از چیزهائی (محرمات احرام) ممنوع است. ماههای حرام عبارت اند از ذوالقعده الحرام، ذوالحجة الحرام، محرّم الحرام و رجب. سه تای اوّلی پشت سر هم هستند و چهارمی تنها و ما بین جمادی الثانی و شعبان است. حکم چهار ماه مزبور حرمت جنگ در آنهاست و اگر یک طرف احترام آنها را مراعات نکرد و ابتدا به جنگ نمود مراعات احترام آن بر طرف دیگر لازم نیست چنان که بعداً خواهد آمد. ذیل آیه چنین است «فَلا تَظْلِموا فیهِنَّ اَنْفُسِکُمْ» از این جمله فهمیده میشود که معصیت در این جمله چهار ماه گناهش بیشتر است در المیزان میگوید: خداوند این چهار ماه را حرام کرد تا مردم از جنگ دست بکشند و امن دائر شود و مردم به سوی طاعت خدا روند احترام این چهار ماه از شریعت ابراهیم علیه السلام بود و عرب آنها را حتی در بت پرستی محترم میشمردند. «ذلِکَ الدّینُ الْقَیِّمُ» اشاره بدان است که این تحریم دین قائم به مصالح بندگان است (به اختصار). * بعضیها گفتهاند: مراد از ماههای حرام چهار ماه مشهور است، ولی سیاق آیات نشان میدهد که مراد از آنها چهار ماه مهلت است که در آیه 2 این سوره ذکر شده «فَسیحُوا فی الْاَرْضِ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ»نه ماههای حرام و این چهارماه، حرام خوانده شده که مزاحمت بر مشرکان در آنها حرام بود. میدانیم که اعلام سوره برائت توسط امیرالمؤمنین علیه السلام در روز دهم ذو الحجّه سال نهم هجرت بود علی هذا اشهر حرم با ماههای مهلت تطبیق میشود و در این صورت الف و لام «اَلْاَشْهُرُ الْحُرُمِ» برای عهد ذکری است و به آیه دوّم راجع است چنانکه المیزان گفته. ماه حرام در مقابل ماه حرام است و شکستن حرمتها را قصاصی هست هر که به شما تعدّی کرد به او تعدّی کنید همانطور که به شما تعدّی کرده. این ایه حکایت از ان دارد که اگر احترام ماه حرام را بشکند و جنگ را شروع نماید مراعات احترام آن بر طرف دیگر لازم نیست «وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ» به طور عمومی میرساند که اگر کسی حرمت کسی را از بین ببرد و مراعات نکند، طرف در مقابله به مثل حق دارد، روشنتر از آن جمله«فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ ما اعْتَدی عَلَیْکُمْ»است که در افاده مطلب ابهامی ندارد. آن است مطلب و هر که محترمهای خدا را تعظیم کند و بزرگ دارد آن برای او نزد پروردگارش خیر است. به قرینه آیات سابق روشن میشود که مراد از «حرمات» حج، مسجد الحرام، کعبه و غیره آنها است که بزرگداشتن آنها سبب خیر است. و میشود گفت: که «حرمات» اعمّ از اینهاست و خداوند بعد از شمردن قسمتی از آنها به طور کلی میفرماید: تعظیم حرمات بر آدمی خیر و مفید است. محروم به معنی ممنوع است یعنی کسیکه از روزی و درآمد کافی ممنوع است و مقابله با سائل نشان میدهد که او در عین حال که فقیر است از کسی سئوال نمینماید با علامتشان آنها را میشناسی.
[ویکی فقه] حرام (اصول).
...
ویکی واژه
ناروا، ناشایست.
کاری که اسلام از نظر شرعی آن را منع کرده و ارتکاب آن گناه باشد. مق حلال.
ضایع، تباه.