واژهی جداگانه یک قید مرکب است که بهصورت جدا، منفرد و مستقل معنا میشود. این واژه در متون کهن و فرهنگهای لغت، همچون «ناظمالاطباء» و «آنندراج»، بهعنوان معادلی برای علیحده، تنها و مجزا بهکار رفته است. برای نمونه، در کتاب التفهیم آمده است: «قمر دلالت کند بر... دندانهاش جداگانه و اندر سرش کژی» که نشاندهندهی معنای تجزیه و انفصال است.
در متون تاریخی و ادبی نیز کاربرد این واژه بهوضوح دیده میشود. بهعنوان مثال، در تاریخ بیهقی ذکر شده است: «جداگانه آنچه از خوارزم آورده بود نیز بفرستاد» بر مفهوم استقلال و تفکیک تأکید دارد. همچنین، در متون علمی قدیم مانند ذخیرهی خوارزمشاهی نیز این واژه بهکار رفته است: و بعض مردمان گل جداگانه بهدست بمالند نیک و شکر جلاب کنند تا به قوام انگبین آید که نشاندهندهی انجام عملی بهشکل مجزا و مستقل است. بهطور کلی، در زبان فارسی به معنای انجام کاری بهصورت منفرد، مستقل و بدون وابستگی به دیگر امور است و در زمینههای گوناگون زبانی، اعم از ادبی، تاریخی و علمی، کاربرد داشته و دارد. این واژه با حفظ ساختار و معنا، همچنان در گفتار و نوشتار فارسی مورد استفاده قرار میگیرد و بیانگر حالت تجزیه، انفصال یا استقلال است.