جا کردن

واژه‌ی جاکردن از ترکیب جا و پسوند فعل‌ساز کردن پدید آمده و در حوزه‌ی ادبیات و زبان فارسی دارای دو معنای اصلی و مجزاست. در کاربرد نخست، این فعل به‌صورت مرکب به معنای جادادن یا قرار دادن چیزی در مکانی مناسب و مشخص به‌کار می‌رود و بر عمل تنظیم و استقرار اشیا یا افراد در موقعیتی معین دلالت دارد. این مفهوم اغلب در بافت‌های کلامی روزمره و نیز متون رسمی با همین معنای ظاهری و عملی مورد استفاده قرار می گیرد.

در معنایی دیگر و در قلمروی عاطفی و روابط انسانی، جاکردن به معنای محبوب شدن، نفوذ در دل دیگری و جای گرفتن در اعماق قلب و ذهن فرد است. این کاربرد، بیانگر فرآیندی تدریجی و عمیق است که در آن شخصی به‌تدریج در جایگاهی ارزشمند و دوست‌داشتنی نزد فرد دیگری قرار می‌گیرد. این معنا عموماً در زبان شاعرانه، محاورات عاطفی و متونی که به بیان روابط میان‌فردی می‌پردازند، مشاهده می‌شود.

با توجه به این دو معنای متمایز، تشخیص صحیح مفهوم موردنظر این فعل تنها با توجه به بافت و زمینه‌ی جمله ممکن خواهد بود. این واژه نمونه‌ای از ظرافت و توانایی زبان فارسی در خلق تعابیر چندلایه و پرمعنا است که هر یک در موقعیت مناسب خود، رسایی و تأثیرگذاری خاصی به کلام می‌بخشند.

لغت نامه دهخدا

جاکردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جادادن. || محبوب شدن. در دل کسی جای گرفتن:
کردم در جانش جای و نیست دریغ
این دل و جان زین بزرگوار مرا.ناصرخسرو.و در دل و چشم خلایق جاکرده و شیرین گردد. ( مجالس سعدی ).
- امثال:
بگذار خودم را جاکنم ببین با تو چها کنم. ( امثال و حکم دهخدا ).
خود را جاکرده؛ محبوب و طرف محبت کسی شده است.
خود را در اداره جا کرد؛ شغلی برای خود بدست آورد.
|| بجائی در آوردن: مرغها را جاکن، مرغها را به لانه کن. || انباشتن. انبار کردن. چنانکه آذوقه را.

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص م. ) گنجاندن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- گنجاندن مقام دادن. یا خود را جا کردن ۱- خود رادر ردیف کسانی مهم در آوردن. ۲- در اداره ای یا موسسه ای وارد شدن.

ویکی واژه

گنجاندن.

جمله سازی با جا کردن

💡 فراقت آنچه با من کرد پنهان در شب تیره کجا گفتن توان پیدا، کجا کردن توان روشن؟

💡 چه حاصل زین همه افسانهٔ مهر و وفا یارب چو نتوان در دل سنگین او یک ذره جا کردن

ضیق وقت یعنی چه؟
ضیق وقت یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
خویشان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز