این تاکسیها با رنگهای زنده و تزیینات جذاب، توجه هر مسافری را که به کشورهای آسیای شرقی سفر میکند، جلب میکنند. این وسایل نقلیه سریع هستند و به صرفهجویی در زمان کمک میکنند و از گیر افتادن در ترافیک جلوگیری میکنند. اگرچه ظاهری مشابه با ریکشا دارند، اما تفاوتهای قابل توجهی بین آنها وجود دارد. به عنوان مثال، در کامبوج و تایلند، این وسایل نقلیه موتوری سهچرخ به این نام شناخته میشوند. توک توکها در انواع مختلفی در سراسر کشور موجود هستند، از طراحی مخروطی دماغه موشکی گرفته تا مدلهایی که با موتورسیکلت و خودرو ساخته شدهاند. به طور کلی، این وسایل نقلیه بزرگتر، سریعتر، پایدارتر و راحتتر از سایر گزینهها هستند. در عوض، اگر به پاکستان یا هند سفر کنید، مردم به این سهچرخها به جای توک توک، اصطلاحاتی مانند اتو یا ریکشا را به کار میبرند.
توک
لغت نامه دهخدا
توک. ( اِ ) به معنی چشم باشد که به عربی عین خوانند. ( برهان ). چشم را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ):
ز توک مست تو عالم خراب است
به قید زلف تو خلقی گرفتار.فرالاوی ( از فرهنگ جهانگیری و رشیدی ). || یک دسته موی و پشم را می گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یک دسته موی و ابریشم. ( فرهنگ جهانگیری ). پشم بر تن حیوان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ):
چندین که مهر پیش تو سر بر زمین نهاد
دارم عجب که قندز شب را نسوخت توک.ظهیر فاریابی ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).|| موی پیشانی و کاکل اسب را نیز گفته اند. ( برهان ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بعضی گویند به هر دو معنی آخر ترکی است. ( برهان ) ( آنندراج ). این کلمه گمان می کنم اصل توک به معنی مو در زبان آذری باشد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). به هر دو معنی آخر رجوع به منتهی الارب ذیل کلمات خصلة. عذرة. عرفاص. قرن. نغرقه. قرزل. قرزلة. قزیعة. قصبة. تقصبة. کعبة. تقصیب. غسنة. غسناة. نصة شود.
فرهنگ معین
[ تر. ] (اِ. ) ۱ - یک دسته موی و پشم. ۲ - موی پیشانی. ۳ - کاکل اسب.
فرهنگ عمید
۱. یک دسته موی یا پشم.
۲. موی پیشانی اسب، کاکل.
۳. چشم.
فرهنگ فارسی
( اسم ) چشم عین.
دانشنامه عمومی
توک (مجارستان). توک ( به مجاری: Tök ) یک سکونتگاه مسکونی در مجارستان است که در استان پشت واقع شده است.
توک ۲۴٫۷۳ کیلومترمربع مساحت و ۱٬۳۹۸ نفر جمعیت دارد.
ویکی واژه
مو، موی سر، موی بدن، یا پشم هر موجود دیگر مانند سگ یا گربه با کاکل اسب.
این لغت ریشه آذری دارد اما قِل نیز مترادف با مو هست، از همینجا تفاوت گویشهای ترکی یا آذری با گویش بهاری آشکار میگردد.[۱]
↑ گویشهای ترکی یا آذری ممکن است جملگی منبعث از گویش بهاری باشند. به هر حال گویش بهاری مانند گویش تهرانی در میان گروه بزرگ گویشهای ترکی برجستهتر است.
جمله سازی با توک
💡 گر به بال پشهای صورت حزم توکشند بال او سختتر از سدّ سکندر گردد
💡 مر مرا خستگی چشم توکوبد به درست که نکردستی یک ماه سوی باده نظر
💡 آن را که بادبان عزیمت توکل است موج خطر سفینه آرام می شود