تنظیم

تنظیم به معنای سازماندهی و مرتب کردن چیزها است. این عمل شامل سر و سامان دادن به اشیاء و ایجاد نظم در آن‌ها می‌شود. همچنین، این واژه به معنای پیوند دادن و برشته کردن جواهرات نیز به کار می‌رود، که به نوعی نمایانگر زیبایی و آراستگی است. این واژه به عنوان اسم به مفهوم آراستگی و نظم اشاره دارد و جمع آن تنظیمات می‌باشد. نظم به معنای ایجاد تعادل و هماهنگی در امور مختلف است. در زمینه جواهرات، این به معنای درکشیدن جواهرات به صورت زنجیره‌ای و شکل‌دهی به آن‌ها در وزن و سبک خاص است. به علاوه، می‌توان از این واژه در موارد دیگر نیز استفاده کرد، مانند نظام آوردن ماهی که به نوعی به تنظیم و ساماندهی موجودات زنده اشاره دارد. در نهایت، مفهوم تنظیم نه تنها به نظم دادن بلکه به خلق زیبایی و هماهنگی در ابعاد مختلف زندگی نیز مرتبط است.

لغت نامه دهخدا

تنظیم. [ ت َ ] ( ع مص ) مبالغه نظم. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). درکشیدن جواهر به رشته وسخن در وزن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). درکشیدن جواهر به رشته و وزن ترتیب دادن سخن را. ( ناظم الاطباء ). جواهر به رشته کشیدن. ( آنندراج ). ترتیب شعر وبه رشته کشیدن مروارید. ( ناظم الاطباء ): 
با چنین پیران لابل که جوانان چنین 
زود باشد که شود عقد خراسان تنظیم.؟ ( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390 ).|| مجازاً بمعنی درستی امورات شهر و دیار.( آنندراج ). ترتیب و آراستگی و انتظام. ( ناظم الاطباء ). ترتیب دادن. ( منتهی الارب ). || نظام برآوردن ماهی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پر گردیدن شکم ماهی و سوسمار از تخم. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. )۱ - نظم دادن. ۲ - پیوند دادن.

فرهنگ عمید

۱. نظم دادن.
۲. مرتب کردن کارها.
۳. به رشته کشیدن جواهر.
۴. به نظم وترتیب درآوردن سخن.

فرهنگ فارسی

مرتب کردن، نظم دادن، برشته کشیدن جواهر
۱- ( مصدر ) نظم دادن سر و سامان دادن بسامان کردن مرتب ساختن. ۲ - پیوند دادن برشته کشیدن. ۳ - ( اسم ) آراستگی نظم. جمع: تنظیمات.
مبالغه نظم. درکشیدن جواهر به رشته و سخن در وزن. یا نظام بر آوردن ماهی.

فرهنگستان زبان و ادب

{arrangement} [موسیقی] 1. سازمان دهی مجدد قطعۀ موسیقی برای اجرا با یک یا چند ساز یا آواز دیگر 2. سازآرایی آهنگ در موسیقی مردم پسند
{maneuvre} [حمل ونقل ریلی] تمامی عملیات تنظیم قطار، شامل جداسازی واگن ها و لوکوموتیوها از قطار برای واگذاری به کارگاه ها و اتصال آنها به قطار و جابه جایی قطار در خطوط

ویکی واژه

ordinazione
نظم دادن.
پیوند دادن.

جمله سازی با تنظیم

ناموس مُلک،درکف ِ غولان ِ شهر ری تنظیم ری به عهدهٔ دیوان تیره‌رای
توکل کی صحیح آید بتنظیم بدینسان بی‌توکل وصف تسلیم
تا صف ز صدر مورث تنظیم شرع و کون غلطید غرق خون به صف از صدر زین دریغ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال احساس فال احساس فال حافظ فال حافظ فال اوراکل فال اوراکل