فرهنگ معین
(بِ. سَ. بُ دَ ) (مص ل. ) ۱ - گذراندن. ۲ - به جا آوردن وعده.
(بِ. سَ. بُ دَ ) (مص ل. ) ۱ - گذراندن. ۲ - به جا آوردن وعده.
گذراندن.
به جا آوردن وعده.
💡 دَمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد به می بفروش دلقِ ما کز این بهتر نمیارزد
💡 اگر دانستمی کز تو توانستی به سر بردن به دست آوردمی یاری اگر از هر کجا بودی
💡 هزاران شب به سر بردند با هم شمع و پروانه تو هم ای شمع شبخیزان شبی با ما به پایان بر
💡 با کلفت دل باید تا مرگ به سر بردن در راه نفس یارب آیینه چرا بستم
💡 یا زشت بود گویی در کیش نکورویان یک عهد به سر بردن یک قول وفا کردن