محفظهای است که سرورها و تجهیزات شبکه مانند سوییچها، روترها و مودمها در آن قرار میگیرند. این محفظه علاوه بر حفاظت از سرورها، به تهویه مناسب و جلوگیری از آسیبهای فیزیکی مانند ضربه و فشار کمک میکند و به بهبود کارایی سرورها نیز میانجامد. واحد اندازهگیری آن، یونیت (Unit) است که هر یونیت تقریباً معادل 5 سانتیمتر میباشد. اندازه آن ها معمولاً بین 4U تا 47U متغیر است. انواع ایستاده استاندارد معمولاً برای استفاده در دیتاسنترها طراحی میشوند. در این ها، انواع پچ پنل، سوییچ، سرور، یو پی اس (UPS) و سایر تجهیزات رکمونت ۱۹ اینچی به منظور مدیریت آسانتر در یکجا جمعآوری میشوند. این رکها دارای ورودیهایی برای انواع کابل در بالا و پایین هستند و از چهار طرف قابل دسترسی میباشند. ارتفاع این ها میتواند ۱۶، ۲۱، ۲۸، ۳۶، ۴۰ و ۴۴ یونیت باشد و با عمقهای ۶۰، ۸۰، ۱۰۰ سانتیمتر و بیشتر تولید میشوند. دربهای این ها معمولاً از شیشه یا تلق فریمدار ساخته شدهاند. همچنین، امکان نصب ۱ تا ۴ فن درون این ها وجود دارد و بهطور پیشفرض تنها یک فن در آنها نصب میشود. پاور ماژولهای ۸ پورت و ۹ پورت افقی نیز در این رکها قابل نصب هستند و بسته به ارتفاع رک، میتوان پاور ماژولهای عمودی را نیز اضافه کرد.
رک
لغت نامه دهخدا
- رک و راست؛ صاف و پوست کنده: «من رک و راست حرف می زنم » ( فرهنگ فارسی معین ).
|| صریح اللهجة؛ آنکه رک و صریح حرف زند. آنکه سخن بی پرده گوید. رک گوی. یک لخت. بی شیله و پیله. ( از یادداشت مؤلف ).
رک. [ رَ ] ( اِ ) ریشه رکیدن که صورتی یا تصحیفی است از زکیدن و ژکیدن. رجوع به ژکیدن و زکیدن شود. || رسته و صف کشیده. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ).راسته و صف کشیده چه اگر گویند فلان چند رک شد؛ یعنی چند صف شد. ( لغت محلی شوشتر ). اما در این معنی مصحف رگ است به معنی رَج و رده. رجوع به رگ و رده شود.
- رک نزدن؛ قادر نبودن بر ایستادن از ضعف یا از خوف که طاری شده: فلانی رک نمیزند. ( از لغت محلی شوشتر ).
رک. [ رَ ] ( ضمیر ) به لغت زند و پازند به معنی تو باشد و به عربی انت گویند. ( برهان ). به لغت زند ضمیر مفرد مخاطب؛ یعنی تو و انت. ( ناظم الاطباء ).
رک. [ رُ ] رمزی و اختصاری است از «رجوع کنید» در اصطلاح مصححان کتب و متون.
رک. [ رَک ک ] ( ع مص ) جزوی را بر جزو آن چیز افکندن: رککت الشی بعضه علی بعض؛ ای طرحته. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). چیزی بر چیزی افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ). جزوی را بر جزو آن چیز افکندن. ( آنندراج ). چیزی افکندن. ( دهار ). || دست خود را بردنبه و پهلوی گوسپند نهادن تا فربهی و لاغری آن معلوم شود. مجیدن. برمجیدن. پرماسیدن. ( از یادداشت مؤلف ): رک الشاة؛ و کذا رک الشی بیده؛ اذا غمزه لیعرف حجمه. ( منتهی الارب ). دست خود بر دنبه و پهلوی گوسپند نهادن تا فربهی و لاغری آن معلوم شود. ( آنندراج ). دست بر چیزی زدن برای دانستن حجم آن. ( از اقرب الموارد ). || نیک آرامیدن با زن. ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || دست را با گردن به هم غل کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دست به غل با گردن بستن. ( تاج المصادر بیهقی ). || گناه بر گردن کسی لازم کردن؛ رک الذنب علی عنقه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گناه در گردن کسی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). گناه را برگردن کسی لازم کردن. ( آنندراج ). گناه در گردن کردن. ( دهار ). || ضعیف شدن. ( غیاث اللغات ). ضعیف و رقیق شدن ازآن است: «اقطعه من حیث رک ». ( از اقرب الموارد ). || کم شدن علم و عقل کسی. ضعیف و ناقص شدن رای و عقل کسی: رک عقله و رأیه. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۱. راست و صریح، بی پرده.
۲. کسی که صریح و بی پروا سخن می گوید، رک گو.
فرهنگ فارسی
راست و صریح بی پرده بی پروا: [[ حقیقت را راست و پوست کنده میگویم ]]. یا رک و راست صاف و پوست کنده: [[ من رک و راست حرف میزنم ]].
دانشنامه آزاد فارسی
رُک
نوعی گنبد، یا منار با حجم مخروطی یا هرمی. پلان گنبد رُک، گاه دایره و گاه چندضلعی منتظم است. گنبد رُک بیشتر در مناطق مرطوب و نیمه مرطوب ایران مشاهده می شود، و در مقاطعی از تاریخ نماد مقابر شهدای علوی بوده است.
ویکی واژه
schietto
صریح، بی پرده.
جمله سازی با رک
الف قامتش چو نون گشته طره سرکشش نگون گشته
طاعت آن ملک بجا آورد هرکه او دل برین امیر نهاد
ای ترک بیا و چنگ بنواز آهنگ بگیر و برکش آواز