رافض

لغت نامه دهخدا

رافض. [ ف ِ ] ( ع ص ) تارک و ماننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از المنجد ). ترک کننده چیزی. ( ناظم الاطباء ). ترک کننده. ( فرهنگ نظام ):
من ترا اندر دو عالم حافظم
طاغیان را از حدیثت رافضم.مولوی. || اندازنده آنکه می اندازد: رفض الشی ٔ؛ انداخت آن چیز را. ج، رافضون، رَفَضَة، و رُفّاض. ( از المنجد ). مرد سنگ انداز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ):
اذا بالحجاریااعلقن طنت
بمیثاء لا یألوک رافضها صخراً.باهلی ( از منتهی الارب ).|| شتر بچرا شده با راعی. ( ناظم الاطباء ).
رافض. [ ف ِ ] ( اِخ ) راقص. نام کوکبی بر زبان صورت تنین است. رجوع به راقص شود. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(فِ ) [ ع. ] (اِفا. ) ترک کننده، رهاکننده.

فرهنگ عمید

۱. ترک کننده.
۲. واگذارنده.
۳. دورکننده، دوراندازنده.

فرهنگ فارسی

ترک کننده، واگذارنده، دورکننده، دوراندازنده
( اسم ) ترک کننده رها کننده واگذار کننده.
یا راقص نام کوکبی بر زبان صورت تنین است.

جمله سازی با رافض

گوید «درست کردی کو رافضی است بی‌شک زیرا که اهل سنت نکند نماز چندین»
آرامگاه میرافضل مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان تربت جام، بخش پایین جام، دهستان زام، روستای صیدآباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۲ دی ۱۳۸۶ با شمارهٔ ثبت ۲۰۴۸۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
گوید «سخن نباید از رافضی شنودن کرد این حدیث ما را خواجه امام تلقین»
گفتن همه جنگ آورد در بوی و در رنگ آورد چون رافضی جنگ افکند هر دم علی را با عمر
در تاریخ بغداد، خطیب بغدادی در باب شیخ مفید می‌گوید وی شیخ رافضیان و در تعلیم اندیشهٔ آن‌ها بسیار ماهر بود و چندین کتاب در دفاع از اصول عقاید رافضیان نگاشته‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
زه یعنی چه؟
زه یعنی چه؟
هورنی یعنی چه؟
هورنی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز