لغت نامه دهخدا
خادع دردند درمانهای ژاژ
ره زنند وزرستانان رسم باژ.مولوی ( مثنوی چ نیکلسن دفتر 6 ص 522 ).|| راه که گاه هویدا گردد و گاه مخفی. || بعیر خادع؛ شتر که هر گاه نشیند پی ساق وی از جا رود. || خُلق خادع؛ خوی متلون. || دینار خادع؛ یعنی دینار ناقص. ( منتهی الارب ). دینار کم از یک مثقال. ( مهذب الاسماء ).