نزد

اگرچه نزد شما تشنه سخن بودم / کسی که حرف دلش را نگفت من بودم

در این شعر، نزد به معنای در کنار یا در حضور است. شاعر بیان می‌کند که اگرچه در کنار یا در حضور شما (مخاطب) تشنه‌ی سخن و گفتگو بوده، اما کسی که نتوانسته حرف دلش را بزند، خود او بوده است.

شاعر احساس می‌کند که در موقعیتی بوده که به گفتگو و بیان احساساتش نیاز داشته، اما به دلیل موانع یا ترس، نتوانسته است این سخن را به زبان بیاورد. این احساس تنهایی و عدم ارتباط عاطفی در کنار دیگران را به تصویر می‌کشد.

لغت نامه دهخدا

نزد. [ ن َ دِ ] ( حرف اضافه، ق ) اوستا:نزده ( نزدیک )، هندی باستان: ندیس، ندیشته، کردی و افغانی: نیزدِ، سریکلی: نیزد. به معنی: قریب ِ... پهلوی ِ... جنب ِ... ( حاشیه ٔبرهان قاطع چ معین ). مخفف نزدیک است. ( برهان قاطع ) ( غیاث اللغات ). نزدیک ِ. در نزدیکی ِ. پهلوی ِ. کنارِ. ( ناظم الاطباء ). بَرِ. به خدمت ِ. به حضورِ

فرهنگ معین

(نَ ) (حراض. ) نزدیک، پیش.

فرهنگ عمید

۱. پیش، پیش کسی.
۲. در کنار یا برابر کسی.
۳. در نظرِ.

فرهنگ فارسی

۱ - پیش نزدیک: مدادشمانزدمن است.۲ - درنظر بعقیده: همچولطف صاحب صاحبقران تصویراو نزداهل عقل ودل باجان برابر آمده. ( لباب الباب.نف.۳ ) ۴ - حدودقریب ( زمانی ): چونزدده ودورسانیدسال برافراخت یال یلی پورزال. ( منسوب به فردوسی )
مخفف نزدیک است پهلوی کنار

جملاتی از کلمه نزد

آن زمان کز خدای نزد رسول حکم من ذاالذی نمود نزول
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم