مسلخ

معنای واقعی و فیزیکی

مسلخ به محلی اشاره دارد که در آن چارپایان (مانند گوسفند) برای تولید گوشت ذبح می‌شوند. در این مکان، شرایط خاصی برای کشتار و فرآوری گوشت وجود دارد و به عنوان کشتارگاه نیز شناخته می‌شود. مسلخ به عنوان جایی برای پوست‌کنی و فرآوری حیوانات، نقش مهمی در تأمین منابع پروتئینی برای جامعه ایفا می‌کند.

معنای استعاری و ادبی

در معنای استعاری، مسلخ می‌تواند به شرایطی اشاره کند که در آن انسان‌ها یا ایده‌ها به نوعی قربانی می‌شوند. به عنوان مثال، ممکن است به وضعیتی اشاره داشته باشد که در آن افراد برای رسیدن به اهداف یا منافع شخصی خود، دیگران را فدای می‌کنند.

لغت نامه دهخدا

مسلخ. [ م َ ل َ ] ( ع اِ ) محل سلخ و جائی که در آن گوسفند را پوست می کنند. ج، مسالخ. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). جای پوست کشیدن چارپایان به معنی ذبح کردن حیوانات. ( آنندراج ) ( غیاث ). آنجا که گوسفند از پوست بیرون کنند. ( مهذب الاسماء ). کشتارگاه. سلاخ خانه. ( یادداشت مرحوم دهخدا )

فرهنگ معین

(مَ لَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - کشتارگاه، جای پوست کندن. ۲ - رخت کن، رخت کن گرمابه. ج. مسالخ.

فرهنگ فارسی

جای پوست کندن، جای کشتن وپوست کندن گاووگوسفند، کشتارگاه
( اسم ) رخت کن حمام: هر که در مسلخ گرمابه بود همه بر پای خاسته بودند و نمی نشستند تا ماجامه پوشیدیم و بیرون آمدیم. توضیح صحیح این کلمه مشلخ بضم اول وشین مفتوح و لام مشدد مفتوح و حائ حطی است لیکن ظاهرا در زمان ناصر خسرو مسلخ میگفتهاند و او این کلمه را بهمین صورت در قافی. یکی از قطعات خود بکار برده است: این جهان مسلخ گرماب. مرگ آمد هر چه داری بنهی پاک درین مسلخ. ( ناصر خسرو )

جملاتی از کلمه مسلخ

در میان سنگلاخ مسلخ و عمره ز شوق خار و حنظل گل شکرهای صفاهان دیده‌اند
ما کشتهٔ عشقیم و جهان مسلخ ماست ما بیخور و خوابیم و جهان مطبخ ماست