متعب بهعنوان یک مفهوم از اهمیت ویژهای در جوامع مختلف برخوردار است. این واژه به نوعی به حالت خستگی و فشار روحی و جسمی اشاره دارد که افراد در اثر فعالیتهای روزمره، مسئولیتها و چالشهای زندگی دچار آن میشوند. در واقع، متعب میتواند نشاندهنده بار سنگینی باشد که بر دوش فرد قرار دارد و بهتدریج به احساس نارضایتی و کمتحرکی منجر میشود. این حالت میتواند درنتیجه فشارهای کاری، روابط اجتماعی پیچیده یا حتی انتظارات غیرواقعی از سوی خود فرد یا دیگران ایجاد شود. به همین دلیل، تشخیص و مدیریت متعب اهمیت زیادی دارد. افراد باید بهدنبال راههایی باشند که به کاهش استرس و بهبود کیفیت زندگی خود کمک کنند. روشهایی نظیر ورزش منظم، مدیتیشن و برقراری تعادل بین کار و زندگی شخصی میتواند به فرد کمک کند تا از حالت متعب خارج شود و به زندگی با نشاطتری دست یابد. بهطور کلی، توجه به سلامت روانی و جسمی، کلید غلبه بر احساس خستگی و فشارهای روزمره است.
متعب
لغت نامه دهخدا
متعب. [ م ُ ع ِ ] ( ع ص ) مانده گرداننده. ( آنندراج ). کسی که مانده و خسته می گرداند. ( ناظم الاطباء ). || زحمت کش و محنت طلب. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب )( از اقرب الموارد ). || آکننده و پرکننده ٔآوند. || استخوان پیوند گرفته بازشکسته.( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خداوند ستور مانده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
متعب. [ م ُ ع َ ] ( ع ص ) مانده گردیده. ( از منتهی الارب ). مانده و عاجز و خسته. ( ناظم الاطباء ):
دل را نکرد باید مغرور
تن رانداشت باید متعب.مسعودسعد.- بعیر متعب؛ شتری که یکی از استخوانهای دست و یا پایش شکسته باشد و آن را بسته باشند لیکن آن شتر در حال درد و رنج کشیدن باشد.( از ذیل اقرب الموارد ).
متعب. [ م َ ع َ ] ( ع اِ ) مَتعَبَة. جای تعب و رنج. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(مَ عَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - تعب، رنج. ۲ - جای تعب، محل رنج، ج. متاعب.
فرهنگ عمید
دچار رنج و تعب.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - تعب رنج. ۲ - جای تعب محل رنج جمع: متاعب.
جمله سازی با متعب
💡 دل را نکرد باید مغرور تن را نداشت باید متعب