لعل

لعل

لعل یک نوع سنگ قیمتی است که به طور عمده از ترکیبات آلومینیوم و منیزیم تشکیل شده و با فرمول شیمیایی MgAl₂O₄ شناخته می‌شود. این کانی در دسته‌بندی اکسیدها قرار دارد و به عنوان یک سنگ قیمتی و ساینده از زمان‌های باستان مورد استفاده قرار گرفته است.

ویژگی‌های لعل:

ترکیب شیمیایی: این سنگ عمدتاً از دو ترکیب اصلی تشکیل شده است: حدود 28.34% آن اکسید منیزیم (MgO) و 71.66% آن اکسید آلومینیوم (Al₂O₃) است. علاوه بر این، ممکن است این کانی شامل عناصر دیگری مانند آهن و کروم نیز باشد. وجود این عناصر اضافی می‌تواند بر رنگ و خواص آن تأثیر بگذارد.

رنگ: لعل می‌تواند در رنگ‌های مختلفی از جمله قرمز، سبز، زرد، آبی و قهوه‌ای یافت شود. رنگ قرمز بدخشانی از بهترین و باارزش‌ترین انواع آن است.

شکل بلور: بلورهای این سننگ به شکل اکتائدر و دودکائدر هستند و دارای شفافیت‌های مختلفی از شفاف تا نیمه کدر می‌باشند.

سختی: این کانی دارای سختی قابل توجهی است که در حدود 7 در مقیاس موس قرار می‌گیرد.

جلا: لعل دارای جلا شیشه‌ای است و شکستگی آن صدفی می‌باشد.

منشأ و پیدایش:

این سنگ به طور عمده در شرایط ماگمایی، متامورفیک، مجاورتی و آبرفتی شکل می‌گیرد. مهم‌ترین منابع استخراج آن در دنیا شامل مناطق بدخشان در افغانستان، آلمان غربی، ایتالیا، روسیه، سری لانکا، و آمریکا است.

کاربردها:

این کانی به عنوان یک سنگ قیمتی در جواهرسازی مورد استفاده قرار می‌گیرد و به خاطر زیبایی و خواصش در زمینه‌های گوناگون نیز کاربرد دارد.

لغت نامه دهخدا

لعل. [ ل َ ع َل ْ ل َ / ل َ ع َل ل ] ( ع ق، اِ ) مگر. ( منتهی الارب ). شاید. تواند بود. باشد که. یحتمل.یمکن. بودکه. بوکه. امید. ( منتخب اللغات ). ارجو. امید چیزی که وصول آن ممکن باشد. ( آنندراج ): لاتدری لعل اﷲ یحدث بعد ذلک اءَمراً. ( قرآن 1/65 ).
ارجو که جزع شوخ تو از ناز بغنود
تا بهره یابد از خوشی لعل تو لعل.سوزنی.و امروز و فردا میگفت و به لعل و عسی تزجیه وقت میکرد. ( جهانگشای جوینی ). رکن الدین چون دید که در دست بجز خسران نخواهد داشت و در این مدت که به سوف و لعل تزجیه وقت میکرد... ( جهانگشای جوینی ). لَغَنَّک َ، لَعَلَّک َ باشد به لغت بنی تمیم. ( منتهی الارب ).
- با هزار لیت و لعل؛ با اگر مگر بسیار.
|| کاش. و آن کلمه ای است جهت امید و ترس و شک. ( منتهی الارب ).
لعل. [ ل َ ] ( اِ ) پشه سخت بزرگ در مازندران و جنگلهای آن. جای گزیدگی وی سخت بیاماسد و گاه باشد که قرحه پیدا آرد.
لعل. [ ل َ ] ( معرب، اِ ) ( کلمه فارسی است محیطالمحیط ). لال. بدخشانی. ( زمخشری ). ملخش. بدخشی. یکی از احجار کریمه و صورت دیگر آن لال است چون نعل و نال. یکی از احجار کریمه و آن غیر بیجاده است. سنگی ظریف با سرخی لامع و از یاقوت سست تر. ( دزی ). حمداﷲ مستوفی گوید: الوان است سرخ و زرد و بیشتر سبز و بنفش و بهترینش سرخ بدخشانی است. ( نزهةالقلوب ). و هم او گوید: در ایام سابق لعل نبوده است و بدین سبب در کتب ذکرش کمتر آید [ و ] در این چند سال در کوه بدخشان پیدا شد. معدن خوب دارددر سر راه آذربایجان نیز معدن است اما لعل آن نارسیده است و تیره رنگ و با کبودی زند، لاجرم قیمتی ندارد.( نزهةالقلوب چ لیدن ص 204 ). در قاموس کتاب مقدس آمده: معروف است و در میان سنگهای گرانبهای مشرق زمین به منزله الماس است، و فی الحقیقة اگر این جنس لعل بزرگتر از اندازه باشد گران بهاتر و نفیس تر از الماسی است که به همان وزن باشد، لعل مشرقی نوعی از یاقوت سرخ است رنگش میانه دودة القرمز و قرمز قانی است. لفظ لعل دفعات در کتاب مقدس وارد شده ( ایوب 28: 18 ارمیا3: 15 و 8: 11 ) اما به گمان بعضی مفاد لفظ عبرانی مرجان یا لؤلؤ می باشد و حال آنکه لعل حقیقی و اصلی شباهت به یشم یارباق ( ؟ ) دارد. ( اشعیا 54: 12 حز27: 16 ). صاحب آنندراج گوید: معرّب لال، هر چیز سرخ عموماً و به معنی جوهر سرخ قیمتی خصوصاً... و به هندی و فارسی مشترک باشد یا تصرف فارسیان عربی دانست... و آن جوهری است سرخ رنگ و این در اصل به الف بوده که فارسیان متعرب به عین مینویسند و اینکه میگویند معدن لعل در بدخشان است از مستحدثات است، زیرا که معدن آن مخفی بود تا در زمان خلافت اوایل عباسیان در ارض ختلان زلزله ای عظیم پدید آمده و کوه سکنان ( ؟ ) شکافته شده، کان لعل پیدا گشت و لعل از شهر بدخشان نمیخیزد، بلکه از معادن دیگر در بدخشان آورده میفروشند و بدان شهرت گرفته و لعل انواع میباشد: رمانی و پیازی و تمری و لحمی و عنابی و بقمی و ادریسی و دوشابی و لعل پیکانی و لعل عقربی و لعل قطبی و آن نگینه وار پهن باشد و بهترین آن عقربی است و بعد از آن پیازی و سپس تمری و رمانی و پیکانی، لعلی که آن را بر شکل پیکان تراشند و زنان آن را گوشواره سازند و ناب از صفات لعل است. ( آنندراج ). حکیم مؤمن گوید: معرب از لال است و از ادویه مستأنفه است و در کتاب احجار قدیم ذکر او نشده و مؤلف منافع الاحجار ولباب الصناعة تصریح نموده اند که از سیصد سال متجاوزاست که به سبب زلزله عظیم کوه بدخشان منهدم گشته لعل ظاهر شده و از جنس یاقوت و به استحکام رمانی او نیست و به جهت اختلاف مکان تکون بعید نیست چه قدما یاقوت را به اقسام مختلفه ذکر نموده و قسمی را در رنگ مانند او تصریح کرده و در منافع به حسب تجربه مثل او یاقوت احمر و در تفریح و تقویت دل و باصره قوی تر از یاقوت است، و معهذا شرب او حابس خون، بواسیر و رافع سموم و در جمیع علل سوداوی و اعصاب قوی التأثیر است و قدر شربتش از یک قیراط تا یک دانگ و بعضی تا نیم درهم تجویز کرده اند. ( تحفه حکیم مؤمن ). صاحب مخزن الادویه گوید: لعل، معرب از لال هندی است. ماهیت آن از احجار جدیده است که تازه اطلاع بدان بهم رسیده و در کتب احجار قدیمه ذکر آن نیست، مؤلف منافع الاحجار و لباب الصناعة تصریح کرده اند که از سیصد سال متجاوز است که سالی به سبب زلزله عظیمی کوه بدخشان منهدم گردید و لعل ظاهر گشت و از جنس یاقوت است و رنگ آن از رنگ یاقوت در سرخی کمتر و اندک مایل به بنفشی و ارغوانی و از یاقوت نرم تر و معدن آن بدخشان از مملکت توران و دکهن هم بهم میرسد. بدخشانی بهتر و سرخی آن غالب و صلب و دکهنی نرم تر و اندک تیره تر و وافرتر از بدخشانی و کم بهاتر و بالجمله قسمی از اقسام یاقوت است که به اختلاف مکان بدین نحو متکون میگردد... طبیعت آن در گرمی و سردی معتدل مایل به حرارت و در دوم خشک.

دانشنامه آزاد فارسی

لَعْل
(معرب واژۀ لال در فارسی به معنی سرخ) نوعی سنگ قیمتیِ قرمزرنگ، از ترکیبات منیزیوم و آلومینیوم. ناوسنگ و حجر سیلان از دیگر نام های این سنگ است. لعل از احجار کریمه است که در جواهرسازی کاربرد دارد و شبیه یشم است. بیشتر به رنگ سرخ و گاهی زرد و سبز و یا حتی بنفش و سیاه است و سختی قابل توجهی دارد. این سنگ در روزگاران کهن وجود نداشت و بعدها کشف شد. لعل به جز ترکیبات آلومینیوم و منیزیوم اگر مواد دیگری در ترکیباتش وجود داشته باشد، رنگش تغییر می کند. معروف ترین نوع آن، لعل بدخشان و رنگ آن سرخ روشن است. لعلِ لحمی و لعلِ نمکی از انواع نامرغوب این سنگ است.

ویکی واژه

از سنگ‌های گرانبها به رنگ سرخ.

جملاتی از کلمه لعل

بر لب پیمانه نوشان حرفی از لعل لبت بود اگر، جز قول جام و راز پیمانه نبود
گر وفا ز اهل زمان یابی شراب لعل نوش زانکه هرگز کس ندید این گوهر نایاب را
لعل او با لعل کی گردیده جفت با که در بستر به کام دل بخفت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم