غصب به معنای تصرف و گرفتن چیزی است که متعلق به دیگری است، بدون رضایت آن شخص. این عمل نه تنها از نظر انسانی نادرست و غیراخلاقی به شمار میآید، بلکه در بسیاری از جوامع نیز به عنوان یک جرم قانونی محسوب میشود. غصب میتواند در اشکال مختلفی بروز پیدا کند، از جمله تصرف اراضی، اموال و حتی حقوق فردی دیگران. این عمل موجب نارضایتی و بیاعتمادی در جامعه میشود و به روابط انسانی آسیب میزند. در حقیقت، غصب نه تنها به قربانی آسیب میزند، بلکه به اعتبار و حیثیت فرد غاصب نیز لطمه میزند. از این رو، جوامع به منظور حفاظت از حقوق افراد و جلوگیری از اینگونه رفتارهای ناپسند، قوانین و مقرراتی را وضع کردهاند. مهم است که آحاد جامعه نسبت به پیامدهای منفی غصب آگاه باشند و در راستای حفظ حقوق یکدیگر تلاش کنند. همچنین، ترویج فرهنگ احترام به مالکیت دیگران و تقویت احساس مسئولیت اجتماعی میتواند به کاهش این پدیده کمک کند. در نهایت، برای ایجاد جامعهای سالم و پویا، ضروری است که همه افراد به اهمیت و ارزش حقوق یکدیگر پی ببرند و از هرگونه عمل غاصبانه پرهیز کنند.
غصب
لغت نامه دهخدا
جز بدان وقت که بستانی ازو مال به غصب
نتوانی که ببینی به مثل روی یتیم.ناصرخسرو.شاه شرفی تاج تو است از نسب تو
تاجی که نه غصب است و نه آورده ز تاراج.سوزنی ( دیوان چ شاه حسینی ص 145 ).اگر اسبی چرددر کشتزاری
وگر غصبی رود بر میوه داری.نظامی.|| ظلم و تعدی کردن. || مجبور شدن. ملتزم شدن. به عهده گرفتن. بر ذمه گرفتن. اجبار. مطابق میل و رضا نبودن: بالطیب او بالغصب؛ یعنی خواهی نخواهی. فجعلوه مجنون ( ! ) بالغصب؛ یعنی او را مجنون شناختند. || اختلاس و دزدی کسی که وابسته به دولت است. ( دزی ج 2 ص 214 ). || چیرگی کردن بر کس. ( منتهی الارب ). قهرکردن بر کسی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ): غصب فلاناً علی الشی ٔ؛ قهره. ( اقرب الموارد ). مجبور کردن. ( دزی ج 2 ص 214 ). || خراشیدن و برکندن موی جلد را بی دباغت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): غصب الجلد؛ ازال عنه شعره و وبره نتفاً و قشراً بلاعطن فی دباغ و لااعمال فی ندی. ( از اقرب الموارد ). || غصب نفس زن؛ زنا کردن با وی به اجبار. ( از اقرب الموارد ). || ( ص، اِ ) آنچه به ستم ستاده شود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). به معنی مغصوب، گویند: «شی غصب »؛ یعنی چیز مغصوب، و این از باب تسمیه به مصدر است. ( از اقرب الموارد ). || غصب در شرع؛ گرفتن مال بهادار محترم است آشکارا بی اجازه صاحب آن، بنابراین غصب درباره میته تحقق پیدا نمیکند زیرا مال نیست وهمچنین است درباره آزاد، و شراب مسلم نیز چنین است زیرا بهادار نیست، و در مال حربی نیز غصب نیست زیرامحترم نیست. و قید «بی اجازه صاحب آن » در تعریف غصب برای این است که به ودیعه شامل نباشد، و قید «آشکارا» برای عدم شمول به سرقت است. ( از تعریفات جرجانی )رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود. || غصب در آداب بحث عبارت است از منع مقدمه دلیل، و اقامه دلیل بر نفی آن پیش از اینکه معلل دلیل بر ثبوت آن اقامه کند، خواه اثبات حکم مورد تنازع به طور ضمنی از وی لازم باشد یا نه. ( از تعریفات جرجانی ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) آنچه به ستم و قهر گرفته شود، مغصوب.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) بزرو گرفتن چیزی را بستم اخذ کردن ۲ - ( اسم ) آنچه بستم ستاده شود ۳ - منع مقدمه دلیل و اقامه دلیل بر نفی آن پیش از آنکه معلل دلیل بر ثبوت آن اقامه کند خواه اثبات حکم مورد تنازع بطور ضمنی از روی لازم باشد یا نه.
دانشنامه آزاد فارسی
عمل کسی که حق دیگری را با زور و از روی ظلم بگیرد و بر آن استیلا یابد. غصب بر سه گونه است: مال، منفعت، یا حق. بر غاصب واجب است که مغصوب را برگرداند. اگر مغصوب در دست غاصب تلف شود، بر او واجب است که مثل یا قیمت آن را به صاحب حق بپردازد ولو آن که در حفظ آن کوتاهی نکرده باشد.
جملاتی از کلمه غصب
کی نهادی تا کند بیگانه غصب حق وی داشتی گر شوهر زهرای اطهر یاوری
از آن آب که از کوثر و تسنیم بر درنگ بر دوزخیان باز نشان نار غصب را