شکستن

شکستن

شکستن گوش در کشتی، که به آن "گوش کلاپ" نیز گفته می‌شود، معمولاً ناشی از ضربات مکرر به گوش و ایجاد خونریزی در بافت‌ های نرم آن است. این وضعیت می‌تواند باعث ایجاد تورم و تغییر شکل گوش شود. کشتی‌ گیران به دلیل شدت تمرینات و مسابقات، اغلب با این آسیب مواجه می‌شوند و در برخی موارد، ممکن است نیاز به درمان پزشکی داشته باشند. همچنین، برای جلوگیری از بروز این آسیب، استفاده از تجهیزات محافظتی و تکنیک‌های صحیح در کشتی بسیار مهم است. با وجود این آسیب، بسیاری از کشتی‌ گیران به ادامه فعالیت خود ادامه می‌دهند و این موضوع به عنوان بخشی از فرهنگ و واقعیت این ورزش پذیرفته شده است.

لغت نامه دهخدا

شکستن. [ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن. ( ناظم الاطباء ). خرد کردن. قطعه قطعه کردن. پاره پاره کردن. کسر. اشکستن. بشکستن. تفتیت. وطس. هدّ. فض. وقم. اسم مصدر از آن شکنش است که مرخم آن شکن مستعمل است. ( یادداشت مؤلف ). اکتسار. ( منتهی الارب ). اهتصار. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). اهتضاض. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). تهشم. انامة. ( منتهی الارب ). تبر. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). تبتیر. تکدیة. حذّ. ( منتهی الارب ). جش. ( منتهی الارب )( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). حطم. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). رضرضة. ( تاج المصادر بیهقی ). شقح. طحطحة. طحطاح. ( منتهی الارب ). غشم. ( تاج المصادر بیهقی ). فدغ. فرصمة. فرناة. قرصمة. قعش. کبت. کَدْه ْ. ( منتهی الارب ). کسر. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). لث.( منتهی الارب ). وثم. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). وصم. ( تاج المصادر بیهقی ). وطی. ( منتهی الارب ). وهط. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) 

فرهنگ معین

(ش کَ تَ ) [ په. ] ۱ - (مص م. ) خرد کردن. ۲ - مغلوب ساختن. ۳ - تا کردن. ۴ - شکار کردن. ۵ - (مص ل. ) خرد شدن. ۶ - مغلوب شدن. ۷ - تعظیم کردن، دو تا شدن. ۸ - تکیده شدن.

فرهنگ عمید

۱. با ضربه یا فشار چیزی را چند قطعه کردن.
۲. [مجاز] مغلوب کردن، هزیمت دادن دشمن.
۳. [مجاز] قطع کردن و ناتمام رها کردن چیزی: عهد شکستن، نماز را شکستن.
۴. [مجاز] کم کردن ارزش چیزی یا کسی.
۵. [مجاز] ایجاد صدا کردن در مفاصل دست، پا، کمر یا گردن.
۶. (مصدر لازم ) [مجاز] چیزی را از حالت طبیعی خارج کردن: شکستن عکس.
۷. (مصدر لازم ) چند قطعه شدن چیزی بر اثر ضربه یا فشار.
۸. (مصدر لازم ) [مجاز] مغلوب شدن.
۹. (مصدر لازم ) [مجاز] از میان رفتن.
۱۰. (مصدر لازم ) [مجاز] کاهش یافتن.
۱۱. (مصدر لازم ) [مجاز] کم شدن: قیمت ها شکست.

فرهنگ فارسی

( شکست شکند خواهد شکست بشکن شکننده شکسته ) ۱ - ( مصدر ) خرد کردن ریز ریز کردن. ۲ - مغلوب کردن هزیمت دادن ( دشمن ). ۳ - روی برگردانیدن اعراض کردن. ۴ - تا زدن: شکستن زلف زلف شکسته. ۵ - روی هم ریختن به یکدیگر منضم ساختن. ۶ - شکار کردن صید کردن. ۷ - ( مصدر ) خرد شدن ریز ریز شدن: کاسه شکست. ۸ - مغلوب شدن. یا شکستن آرزو. بر آورده شدن آن. یا شکستن بازار کسی یا چیزی. از رونق افتادن. یا شکستن پرده. تغییر پرده موسیقی برای تحویل زمینه ای به زمینه دیگر. یا شکستن پشت کسی. ۱ - ( مصدر ) از بار غم دو تا شدن پشت وی. ۲ - ( مصدر ) سخت مغلوب و زبون کردن وی را یا شکستن پیمان و عهد. نقض کردن آن. یا شسکتن تشنگی. رفع عطش کردن. یا شکستن حرارت. ۱ - ( مصدر ) رفع گرما کردن. ۲ - رفع کردن عطش. یا شکستن خمار. ۱ - ( مصدر ) دفع کردن خمار بوسیله نوشیدن مجدد شراب و غیره. ۲ - ( مصدر ) دفع شدن خمار. یا شکستن دل. ۱ - ( مصدر ) نومید کردن مایوس کردن. ۲ - متاثر ساختن. ۲ - ( مصدر ) نومید شدن. ۴ - متاثر شدن. یا شکستن رونق چیزی. ( مصدر ) ۱ - بی رونق کردن بی قدر کردن. ۲ - بی رونق شدن بی قدر شدن. یا شکستن صف. ۱ - ( مصدر ) متفرق کردن صف. ۲ - ( مصدر ) متفرق کردن صف. یا شکستن طره ( زلف ). تا کردن و به یک سو نهادن طره ( زلف ). یا شسکتن قدر. بی قدر کردن. یا شکستن کار. بی قدر شدن از رونق افتادن. یا شکستن مهر چیزی. گشودن آن را باز کردن. یا شکستن نرخ چیزی. پایین آمدن قیمت آن.

دانشنامه عمومی

شکستن (فیلم ۲۰۱۳). شکستن ( به انگلیسی: Breakout ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۳ و به کارگردانی دامیان لی است. در این فیلم بازیگرانی همچون دامینیک پرسل، برندن فریزر، اتان سوپلی، دانیل کش و ایمی پرایس - فرانسیس ایفای نقش کرده اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شکستن به معنی خرد کردن می باشد و بعضی انواع شکستن دارای احکامی است که در فقه از آن بحث شده است.
از احکام آن در بابهای حج، نکاح، صید و ذباحه، قصاص و دیات سخن گفته ‏اند.
احکام شکستن در حج
شکستن تخم جانوران وحشی‏ ای که در خشکی زیست دارند در حرم بر همه؛ اعم از محرم و غیر محرم حرام است. در مواردی موجب ثبوت کفاره نیز می‏ شود 
برای تهیه سنگ ریزه جهت رمی تهیّه آن با شکستن و خرد کردن سنگ های بزرگ، مکروه است. برخی، پرتاب چنین سنگ ریزه‏ ای را نیز مکروه دانسته ‏اند. 
خرد کردن استخوانهای عقیقه مکروه است. 
احکام شکستن درصید و ذباحه
شکستن گردن حیوان ذبح شده قبل از سرد شدن بدن آن مکروه است. برخی آن را حرام دانسته‏ اند. 

ویکی واژه

مربوط به شکست؛ چیزی را با ضربه به صورت قطعه‌های کوچک درآوردن، قطعه قطعه کردن، خُرد کردن.
ضربه یا فشار وارد کردن به چیزی و شکاف یا تَرَک در آن ایجاد کردن و از حالت طبیعی یا عادی خارج کردن. تا کردن، مغلوب کردن، شکار کردن.
خرد شدن. مغلوب شدن. تعظیم کردن، دو تا شدن. تکیده شدن.
شکستن

جملاتی از کلمه شکستن

شوری‌ست در این بزم‌ کز افسون شکستن چندان که پری بال کشد شیشه دواند
مخالفت قاطع ایالات متحده با جنبش‌های خود مختاری تحت حمایت شوروی در ترکیه و ایران منجر به درهم شکستن جمهوری کردستان مه‌آباد و دولت خلق آذربایجان شد.
جامی ز شیشه خانه نازکدلان بکش تا صدق نیت به شکستن شود درست
استئوکلاست‌ها با برداشتن پوستهٔ دارای مواد معدنی از روی بافت استخوانی و شکستن استخوان آلی عمل تخریب را انجام می‌دهند.
از عهد شکستن چو هوس نشکیبی یک دم ز شکست عهد کس نشکیبی
شکستن کمر کوه قاف چندان نیست به مور هر که مدارا کند سلیمان است
رس واژه‌ای سامی است و در زبان‌های آرامی و عبری به‌معنای شکستن به کار می‌رفته و در زبان عربی نیز به معنای حفر کردن و چاه به کار رفته‌است. گفته شده منظور از آن در اصطلاح قرآنی چاه است و اصحاب رس قومی بودند که پیامبر خود را در چاه انداختند. همچنین رس نام کوه، نهر، طایفه و قوم نیز ذکر شده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم