فرهنگ معین
( ~. ) (ص مر. ) پایدار.
( ~. ) (ص مر. ) پایدار.
پایدار، ثابت، با دوام.
پایدار.
💡 چو افشردی در این راه سخت پا را به کرسی بر نشان این مدعا را
💡 نخل که بودش به زمین سخت پای جست به فرموده امرت ز جای
💡 که سازد این زمین سخت پاره روم در وی ز تو گیرم کناره
💡 زین است که ایدون خران دین را از من بفشرده است سخت پالان
💡 درتجلی سوختیم وچشم بینش وا نشد سخت پابرخاست جهل مامگرطوریم ما
💡 تازهروی از تو شاخ و بیخ جهان سخت پای از تو چار میخ جهان