دنج

مفهوم دنج در زبان فارسی به معنای فضایی است که آرامش، راحتی و لذت را به ارمغان می‌آورد. این واژه به مکان‌هایی اشاره دارد که در آن‌ها می‌توان به دور از شلوغی و دغدغه‌های روزمره، لحظاتی را سپری کرد. در چنین فضاهایی، افراد می‌توانند با ذهنی آرام و روحی شاداب، به استراحت بپردازند و از زندگی لذت ببرند. دنج بودن یک مکان به نوعی احساس امنیت و راحتی را منتقل می‌کند و به ما این امکان را می‌دهد که از تنش‌ها فاصله بگیریم و به خودمان توجه بیشتری داشته باشیم. این فضاها می‌توانند شامل کافه‌ها، کتابخانه‌ها یا حتی گوشه‌های دنج خانه باشند که ما را به دنیای آرامش دعوت می‌کنند. در واقع، این مکان‌ها به ما فرصتی می‌دهند تا در کنار خودمان و افکارمان باشیم و از زیبایی‌های ساده زندگی بهره‌مند شویم.

لغت نامه دهخدا

دنج. [ دُ ن ُ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ دَنوج.( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || ج ِ داناج است، به معنی دانشمند که معرب داناست. ( آنندراج ). ج ِداناج. ( ناظم الاطباء ). رجوع به دانا و داناج شود.
دنج. [ دِ ] ( ترکی، ص ) در اصطلاح عامیانه از کلمه «دینج » ترکی به معنی خلوت و آرام. جای بی آمد و شد. جایی که خلوت و بی شور و جلب و هیاهو باشد. آرام و آسوده: گوش دنج. گوشه دنج. ( یادداشت مؤلف ). جای امن و امان و جای آسایش و مخلا بطبع. ( ناظم الاطباء ). || در آذربایجان به صورت صفت برای انسان ( مخصوصاً کودکان ) آرام و بی آزار بکار رود، گویند: فلان کودک دنج است یا نادنج است. دنج بنشین. دنج بمان.

فرهنگ معین

(دِ ) (اِ. ) (عا. ) جای خلوت و آرام.

فرهنگ عمید

ویژگی جای امن و امان و خالی از اغیار، جای خلوت.

فرهنگ فارسی

جای امن وامان وخالی ازاغیار، جای خلوت
جای خلوت محل فارغ و بی مزاحم: [[ گوشه دنجی پیدا کردند ]].

ویکی واژه

(عا.)
جای خلوت و آرام.

جمله سازی با دنج

مادرش از خشم شیخ آورد شور تا بدادش نیم بادنجان به زور
بعد پرخوردن چه آید خواب غفلت یا حدث یار بادنجان چه باشد سرکه باشد یا که سیر
منکر ار باشد ترش نبود عجب نسبتی دارد به بادنجان ترش