گیجی

واژه گیجی به حالتی ذهنی و روانی گفته می‌شود که در آن فرد دچار سردرگمی، ناتوانی در تمرکز یا عدم درک درست از موقعیت پیرامون خود می‌گردد. در معنای ساده، گیجی یعنی از دست دادن وضوح فکری یا حسی نسبت به آنچه در اطراف رخ می‌دهد. این حالت ممکن است به صورت موقت یا پایدار بروز کند و معمولاً با احساس ناتوانی در تصمیم‌گیری، حواس‌پرتی یا فراموشی همراه است.

از دید جسمی و پزشکی، این حالت می‌تواند نشانه‌ای از خستگی، کم‌خوابی، افت فشار خون، یا مشکلات عصبی و روانی باشد. گاهی نیز بر اثر شوک ناگهانی، استرس شدید یا مصرف برخی داروها و مواد، فرد احساس گیجی پیدا می‌کند و تمرکز یا جهت‌یابی خود را از دست می‌دهد. در چنین شرایطی، مغز برای لحظاتی نمی‌تواند اطلاعات محیطی را به‌درستی پردازش کند و فرد در تشخیص زمان، مکان یا حتی گفت‌وگو دچار مشکل می‌شود.

در معنای استعاری و روزمره، «گیجی» به حالتی از آشفتگی فکری و ناتوانی در تصمیم‌گیری نیز گفته می‌شود. مثلاً وقتی کسی در برابر مسائل پیچیده زندگی دچار تردید یا بلاتکلیفی است، می‌گویند «گیج شده» که در این معنا، نشانه‌ای از ناهماهنگی درونی و فشار روانی است، نه صرفاً اختلال جسمی. بنابراین، این واژه هم به وضعیت ذهنی موقتی اشاره دارد و هم می‌تواند استعاره‌ای از سردرگمی انسان در برابر چالش‌های زندگی باشد.

لغت نامه دهخدا

گیجی. ( حامص ) پریشانی و پراکندگی خاطر. || خدارت حواس. || حیرانی و سرگشتگی. || حماقت. ( ناظم الاطباء ). این لغت در جای دیگر دیده نشد. رجوع به گیج شود.

فرهنگ فارسی

۱ - پریشانی حواس پراکندگی خاطر. ۲ - حیرانی سرگشتگی. ۳ - حماقت ابلهی.

فرهنگستان زبان و ادب

{dizziness} [پزشکی] احساس نااستواری همراه با احساس حرکت در سر

دانشنامه آزاد فارسی

گیجی (stupor)
در پزشکی، حالت نیمه بیهوشی. در این حالت، بیمار به سؤالات جواب های مبهم می دهد یا فقط تحریکات دردناک باعث هوشیاری او می شوند. اغما حالت عمیق تری از بیهوشی است که در آن به هیچ وجه نمی توان بیمار را بیدار کرد.

ویکی واژه

confusione

جمله سازی با گیجی

ای گیج سری کان سر گیجیده نگردد ز او وی گول دلی کان دل یاوه نکند نیت
گیجی است در دلم ز غم و رنج مهر و ماه زین بس عجب مدار که پیچم بخود چو مار
چو اسرارش ندانی خود تو گیجی میان عارفان بر مثل هیجی
مزن سیلی چنانک گیج گردم ز گیجی دور افتم ز اصل و مسند