گورخانه

گورخانه

گورخانه به عنوان یک نماد از مرگ و یادآوری حقایق تلخ زندگی، فضایی است که در آن انسان‌ها به تأمل در مورد سرنوشت خود و دیگران می‌پردازند. این مکان نه تنها به عنوان مکانی برای دفن اجساد، بلکه به عنوان محلی برای تفکر و تأمل در مورد گذرا بودن زندگی و پیوندهای انسانی نیز شناخته می‌شود. در گورخانه، انسان‌ها با یادآوری خاطرات عزیزان از دست رفته، احساساتی همچون اندوه، عشق و امید را تجربه می‌کنند. این فضا در ادبیات و هنر نیز به عنوان نمادی از جستجوی معنا و حقیقت در زندگی مطرح می‌شود. هنرمندان و نویسندگان از گورخانه به عنوان منبع الهام برای بیان احساسات عمیق انسانی و نگاهی به ابعاد مختلف وجود استفاده کرده‌اند. به همین دلیل، گورخانه نه تنها یک محل فیزیکی، بلکه یک مفهوم عمیق فرهنگی و فلسفی است که انسان را به تفکر درباره زندگی و مرگ وادار می‌کند. در نهایت، به ما یادآوری می‌کند که زندگی چه قدر ارزشمند و در عین حال گذرا است و هر لحظه از آن باید با آگاهی و توجه زیسته شود. این مکان، جایی برای درک عمیق‌تر از خود و روابط انسانی است و به ما کمک می‌کند تا به جستجوی معنا در زندگی ادامه دهیم.

لغت نامه دهخدا

گورخانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) مقبره و مدفن. ( آنندراج ). قبر و گور. ( ناظم الاطباء ). دخمه. مشهد. قبرستان: ناؤوس؛ گورخانه مغان. ( دهار ): و اندر وی [ دربیکند به ماوراءالنهر ] گنبد گورخانه هاست، که از بخارا آنجا برند. ( حدود العالم ). گورخانه او به محله دروازه منصور در جوار گرمابه خان است. ( تاریخ بخارا ص 32 ). هر جا رباطی و مسجدی و گورخانه ای بود می گشت. ( اسرارالتوحید ). و مرقد او رحمه اﷲ بود جامع قصبه در گورخانه که او ساخته بود. ( تاریخ بیهق ).

فرهنگ معین

(نِ ) (اِمر. ) محل قبر، محل دفن، مقبره.

فرهنگ عمید

قبر، محل قبر، مقبره.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - محل قبر مدفن محل دفن مقبره: حالا عزیمت شهر شهر. تبریز که گورخان. صد سال. قزلباش است و تختگاه سلاطین ایران دارند... ۲ - قبر گور: گورخان. او به محل. درواز. منصور در جوار گرماب. خان است. یا کهنه گورخانه گورخان. کهن. دنیا: تا درین کهنه گورخانه نشست گورخان هم زداغ گور نرست. ( امیر خسرو )
دهی است جزئ دهستان طارم پایین بخش سیروان شهرستان زنجان واقع در ۱۷ هزار گزی شمال خاوری سیروان و ۳ هزار گزی راه عمومی.

فرهنگستان زبان و ادب

{burial chamber} [باستان شناسی] اتاقی سنگی یا چوبی که در آن اشکال مختلف تدفین صورت گرفته باشد

ویکی واژه

محل قبر، محل دفن، مقبره.

جملاتی از کلمه گورخانه

گویدت این گورخانه‌ست ای جری که دل مرده بدینجا آوری
در چنین گورخانه موری نیست که برو داغ دست زوری نیست
چو شد بر دخمه شه را گورخانه مجاور گشت گل بر آستانه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم