گسستن

گسستن، یک فیلم سینمایی است که به کارگردانی پیتر ییتس ساخته شده و مدت زمان آن ۱۰۰ دقیقه می‌باشد. این اثر سینمایی در سال ۱۹۷۹ در ایالات متحده آمریکا تولید شده و توانسته است نظر مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند. داستان فیلم حول محور گروهی از جوانان در شهر کوچک ایندیانا می‌چرخد که در آستانه ورود به دنیای بزرگسالی قرار دارند و با چالش‌های مختلفی از جمله هویت شخصی، دوستی و رقابت‌های ورزشی مواجه می‌شوند. یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم، جوانی به نام دنیس کریستوفر است که در نقش یک دوچرخه‌سوار پرشور و آرمان‌گرا ظاهر می‌شود. این فیلم به شکلی هنرمندانه به موضوعاتی از قبیل جوانی، استقلال و تلاش برای رسیدن به رویاها می‌پردازد و تماشاگران را به تفکر درباره زندگی و انتخاب‌های خود دعوت می‌کند. این فیلم با ترکیبی از طنز و درام، نگاهی عمیق به روابط انسانی و تأثیرات اجتماعی در دوران جوانی دارد.

لغت نامه دهخدا

گسستن. [ گ ُ س َس ْ ت َ ] ( مص ) از ریشه اوستایی سید، سانسکریت چهید، پارسی باستان ویسدرامی، پهلوی ویسستن. قطع کردن. بریدن. جدا کردن. منقطع گشتن. پاره شدن. شکسته شدن. رها شدن. و رجوع به گسلیدن شود. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). از هم جدا شدن و از هم جدا کردن در تار زنجیر و رشته و امثال آن که درازی داشته باشد حقیقت است و در غیر آن استعاره و تشبیه. ( آنندراج ). جدا کردن. ( ناظم الاطباء ).فتالیدن. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی )

فرهنگ معین

(گُ سَ تَ ) [ په. ] (مص ل. ) بریدن، جدا کردن.

فرهنگ فارسی

بریدن، ازهم جداکردن، بریده شدن، پاره شدن، گسیختن، گسلیدنگسسته:پاره شده، بریده شده، گسیختهگسستگی:گسیخته بودن
۱ - ( مصدر ) از هم جدا شدنمنقطع شدن: و سلک دولت از نظام بگسست. ۲ - منقطع گشتن دور شدن: پیوسته نالان بود و خواب از وی بگسست. ۳ - پراکنده شدن. ۴ - رها شدن. ۵ - از بین رفتن نابود شدن: و مهتر قرامطه را بگرفت (معتضد خلیفه )... و بیاویختش و عظمت ایشان بگسست ۶ - وامندن ( از راه رفتن ) کوفته گشتن: رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن. ۷ - ( مصدر ) جدا کردن بدر آوردن: شخودند روی و بکندند موی ( کنیزکان و رنگ و بوی گسستند پیرایه و رنگ و بوی ۸ - بریدن قطع کردن: گسستم زدنیای جافی امل ترا باد بند و گشاد عمل. ( ناصر خسرو ) ۹ - ویران کردن در هم ریختن: دریا بغل گشوده بساحل نهاده روی دیگر کدام سیل گسسته است بندرا ? ( صائب ) ۱٠ - باز کردن گشادن.

جملاتی از کلمه گسستن

به جان می‌بایدم پیوند با تو گرم پیوندِ جان خواهی گسستن
در بند مقامات همی‌بودم من وان بند گسستن آرزو می‌کندم
دوم رشته جان بریدن ز تن گسستن کشش های روح از بدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم