گستردن

سفره گستردن به معنای آماده‌سازی و چیدمان سفره برای پذیرایی از مهمانان است. این عمل معمولاً در مناسبت‌های خاص مانند عیدها، جشن‌ها و مهمانی‌ها انجام می‌شود. سفره می‌تواند شامل انواع غذاها، نوشیدنی‌ها و دسرها باشد و به زیبایی چیده می‌شود. در فرهنگ ایرانی، سفره گستردن نمادی از مهمان‌نوازی و احترام به مهمانان است. این سنت به ایجاد فضایی گرم و صمیمی کمک می‌کند و لحظات خوشی را برای خانواده و دوستان به ارمغان می‌آورد.

لغت نامه دهخدا

گستردن. [ گ ُ ت َ دَ ] ( مص ) ( از: گستر + دن، پسوند مصدری ) گستر، قیاس شود با بستر. هندی باستانی ستر + وی ( پهن کردن )، پهلوی وسترتن ( پهن کردن ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). پهن کردن.( برهان ) ( غیاث ) ( آنندراج ). باز کردن. ( صحاح الفرس ).منتشر کردن: تفریش؛ بال گستردن مرغ. ( منتهی الارب ). افراش. ( تاج المصادر بیهقی ). صف؛ گستردن مرغ هر دو بازو را. دحی؛ گستردن چیزی را. مَد. ( منتهی الارب ). تَمهید. ( منتهی الارب ) ( دهار ). مَهد. طَحو. هیمنه؛ بال گستردن طائر بر بچه خود. ( منتهی الارب )

فرهنگ معین

(گُ تَ دَ ) (مص م. ) ۱ - پهن کردن، باز کردن. ۲ - پخش کردن، انتشار دادن. ۳ - رواج دادن، متداول کردن.

فرهنگ عمید

۱. پهن کردن.
۲. پهن کردن فرش یا بساط در روی زمین.
۳. [مجاز] رواج دادن، متداول کردن.

فرهنگ فارسی

گسترد گسترد خواهد گسترد بگستر گسترنده گسترده گسترش ) ۱ - ( مصدر ) پهن کردن منبسط کردن. ۲ - فرش کردن: بگسترد فرشی زدیبای چین که گفتی مگر آسمان شد زمین. ۳ - منتشر کردن شایع کردن. ۴ - افشاندن پاشیدن: بگسترد بر موبدان سیم و زر باتش پراگند چندی گهر. ۵ - ( مصدر ) منتشر شدن شایع شدن: چنانک خبرش اندر امتی بر امتان پیدا شد و بگسترد.

جملاتی از کلمه گستردن

وزآن هفت ساله غم و درد او ز گستردن و خواب وز خورد او
این بساطی که زامید فروچیده دلت پیش ارباب نظر قابل گستردن نیست
ز پوشیده رویان و از خوردنی ز افگندنی هم ز گستردنی
از آن صد شتروار کردند بار همان فرش گستردنی صدهزار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم