گزش

لغت نامه دهخدا

گزش. [ گ َ زِ ] ( اِمص ) گزیدن. گز کردن چنانکه پارچه را. || ( اِ ) گز:... ایدون گویند که عصای موسی ده گزش بالا بود و ده گز بالای موسی بود و موسی بیست گزش از زمین برجست و عصا بزد بر کعب پای عوج بن عنق برآمد. ( ترجمه طبری بلعمی ). و به اخبار مغازی اندر ایدون است که بدان هنگام که طوفان نوح علیه السلام بود همه جهان آب گرفت و زبر هر کوهی کز آن بلندتر نبود بجهان اندر چهل گزش آب از سر آن کوه بررفته بود... ( ترجمه طبری بلعمی ).
گزش. [ گ َ زِ ] ( اِمص ) گزیدن. لَسع. لَدغ. ( منتهی الارب ):
من بفریاد از عنای سبش
نیش از الماس دارد او به گزش.طیان.|| با زخمه زدن ذوات الاوتار، مقابل کشش.

فرهنگ معین

(گَ زِ ) (اِمص. ) گزیدن.

فرهنگ عمید

عمل گزیدن.

فرهنگ فارسی

عمل گزیدن، گزایش هم گفته شده
( اسم ) ۱ - گزیدن لسع: من بفریاد از عنای سبش ( سپش ) نیش از الماس دارد او به گزش. ( طیان ) ۲ - نواختن آلات زهی ( ذوات الاوتار ) بازخمه مقابل کشش. ۳ - ( اسم ) دو نوت کوچک است که اولی همان نوت اصلی و دومی پیشای تحتانی یا فوقانی نوت اصلی است. گزش بوسیل. دو لا چنگهای کوچک نوشته میشود و اگر پیشای تحتانی شرکت کند در وسط آن علامت خط گذارند ( در این دو صورت گزش ساده است ). ممکن است مضاعف هم باشد یعنی از چهار نوت کوچک تشکیل شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{mordent} [موسیقی] نوعی زینت که با اشارۀ سریع به نت مجاور و بازگشت به نت اصلی اجرا می شود

ویکی واژه

گزیدن.

جمله سازی با گزش

💡 پوید به آستان رفیع تو آسمان زان هرگزش ز پویه نگردد فکار پای

💡 بد نسگالد به خلق، بد نبود هرگزش وانکه بدی کرد هست عاقبتش بر ندم

💡 نقل است که در گوشه ای خالی نشستی گفتی: هرگزش چشم روشن مباد که جز تو بیند؛ و هرکه تو را به تو انس نیست به هیچ کس انسش مباد.

💡 شه چین خورد بی اندازه سوگند کزین پس برندارم هرگزش بند

💡 گر به گزش در افگنی، سنگ و گزت بهم زند ور به رزش در آوری، غوره و رز تلف کند

💡 فغان که داد ز دست ستمگری است مرا که هرگزش نتوان گفت این چه بیداد است

افتخار یعنی چه؟
افتخار یعنی چه؟
مأوا یعنی چه؟
مأوا یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز