کوشیدن

در زبان فارسی، واژه کوشیدن به معنای تلاش و کوشش است. این واژه از نظر نگارشی و دستوری ویژگی‌های خاصی دارد. این فعل یک فعل نامنظم است و در صرف آن باید به زمان و شخص توجه شود. از این واژه می‌توان فعل‌ها و اسم‌های دیگری نیز استخراج کرد. در نوشتار، این واژه معمولاً با حروف کوچک نوشته می‌شود و در جملات مختلف قابل استفاده است. با افزودن قیدهایی به جمله، می‌توان مفهوم این کلمه را تقویت یا تغییر داد. همچنین، هنگام استفاده از این کلمه در متون نوشتاری، توجه به ساختار جملات و پایداری معنایی آن‌ها اهمیت دارد.

لغت نامه دهخدا

کوشیدن. [ دَ ] ( مص ) کوشش و سعی کردن. ( آنندراج ). سعی کردن. کوشش نمودن و جد وجهد کردن. ( ناظم الاطباء ). جهد. اجتهاد. مجاهده. جهاد. جد. سعی. تساعی. اجداد. جهد کردن. مجاهدت کردن. سعی کردن. تلاش کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). درقدیم «کوشیتن »، پهلوی «کوخشیتن » از ریشه «کوخش »، کوش. قیاس شود با پهلوی کوشیشن و «کوشی تاریه »،شاید از «کئو» «کوشتی « » کوکوشت »، ساختمانی از «کوش »، سانسکریت «کوشناتی » ( کشیدن )... جد و جهد کردن.سعی کردن... ( از حاشیه برهان چ معین )

فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل. ) سعی کردن، جد و جهد کردن.

فرهنگ عمید

۱. جد و جهد کردن، تلاش کردن، بسیار کار کردن.
۲. [قدیمی] جنگ کردن، مبارزه کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ( کوشید کوشد خواهد کوشید بکوش کوشنده کوشا کوشان کوشیده کوشش ) ۱ - سعی کردن جدو جهد کردن: بکوشید تا او را نا چیز کنید. ۲ - زور کردن قوت نمودن. ۳ - مقابله کردن زور آزما یی کردن: در میدان من و قطران با هم کوشیده ایم و کس مظفر نشد... ۳ - نزاع کردن جدال نمودن.

ویکی واژه

سعی کردن، جد و جهد کردن.

جملاتی از کلمه کوشیدن

کاری که ز نسبتش جداییست کوشیدن آن نه نیک راییست
زمانه شده خیره از کارشان ز کوشیدن جنگ و پیکارشان
کوشیدنش به پیل بود لعب صیدگاه جوشیدنش به شیر بود کار مختصر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم