کنگر که نباید با کنگر خوراکی رایج در ایران اشتباه گرفته شود گیاهی خودرو است که دارای برگهای خاردار و ساقههای ضخیم مشابه کرفس میباشد. این گیاه در تهیه سوپ، خورشت و حتی بهصورت خام در سالاد مورد استفاده قرار میگیرد. در یونان و مصر باستان، این گیاه به خاطر کمک به هضم غذا مورد توجه قرار گرفت و در قرن ششم میلادی در اروپا به عنوان یکی از سبزیجات محبوب و گرانقیمت توسط اشراف مصرف میشد. در طب سنتی اروپا، برگهای کنگر به عنوان مادهای برای افزایش ادرار، تحریک کلیهها، دفع سنگ کلیه، تحریک ترشح صفرا از کبد و انقباض کیسه صفرا به کار میرفت. این گیاه سرشار از پتاسیم و انرژی است. کنگر دارای طبیعتی گرم و خشک است و به همین دلیل معمولاً با ماست مصرف میشود. همچنین، برای افرادی که مزاج گرم دارند، خوردن آن توصیه میشود. برای نخستین بار در اتیوپی کشت شد و سپس در نقاط مختلف جهان گسترش یافت. مناطق اصلی رویش این گیاه شامل نواحی مدیترانهای، ایران، جزایر قناری و آمریکای جنوبی است. این گیاه معمولاً در مناطق بارانی و گرم رشد میکند، اما به عنوان یک گیاه بسیار مقاوم، قادر است در شرایط خشک و کم رطوبت نیز به خوبی رشد کند.

کنگر
لغت نامه دهخدا
که داند قدر سنبل تا نبیند
برسته همبرش سعدان و کنگر.ناصرخسرو.کنگر چوبرآورد سر از خاک زمین گفت
خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم.بسحاق اطعمه ( دیوان ص 13 ).کدک و کشک نهاده است و تغار لور و دوغ قدحی کرده پر از کنگر و کنب خوشخوار.بسحاق اطعمه.- کنگر بری؛ هیشر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- کنگر بستانی؛ کنگر فرنگی. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کنگر تر؛ اسم فارسی حرشف رطب است. ( فهرست مخزن الاودیه ).
- کنگر خر؛ گیاهی است از تیره مرکبان و از دسته خار تاتاریها که پایاست و دارای ساقه برافراشته می باشد و در حقیقت جزو گیاهان علفی با رشد زیاد محسوب است. ساقه اش نسبتاً محکم و پرخار و برگهایش نیز پرخارند. گلهایش قرمز متمایل به بنفش و گاهی دارای لکه های سفید است و به تعداد زیاد در انتهای متفرعات ساقه قرار دارند، و به شکل گلوله های پرخار می باشد. گیاه مزبور در اکثر صحاری لم یزرع و معتدل و کنار جاده ها به فراوانی می روید. شکاعی. طوبه. کافیلو. کنگر فرنگی وحشی. ( فرهنگ فارسی معین ). اسم فارسی بادآورد است. ( فهرست مخزن الادویه ).
فرهنگ معین
(کُ گُ ) ۱ - (اِ. ) قسمی گدا که شاخی و شانة گوسفندی به دست گیرد و بر در خانه ها و دکان های مردم آید و آن شاخ را بر آن شانه مالد تا از آن صدای غرغری پدید آید و بدین وسیله چیزی طلبد. اگر احیاناً در دادن پول اهمال کنند وی کاردی بر اعضای خویش زند و خود را مجرو
(کَ گَ ) (اِ. ) گیاهی است خاردار با برگ های بریده و ساقة سفید، کوتاه و ستبر که پختة آن را می خورند.
فرهنگ عمید
= جغد: نی چو طاووس خودنمای باش / نه به ویران وطن چو کنگر کن (ابن یمین: ۴۸۳ ).
گیاهی با برگ های بریده و خاردار و ساقه های سفید کوتاه و ستبر که در پختن بعضی خوراک ها به کار می رود.
* کنگر فرنگی: (زیست شناسی ) گیاهی با بوتۀ کوتاه، برگ های سفید خاردار، ساقه و برگ های تلخ، و گل ها و شکوفه های خوراکی که در تحریک اشتها و تصفیۀ خون و تقویت سلول های مغز و قلب و کاهش مقدار کلسترول و اوره مؤثر است.
فرهنگ فارسی
( اسم ) کنگره: روی چو بهشتش نموده رضوان از کنگر فردوس حور عین را. ( عثمان مختاری ) یا کنگر کبریا. نهایت جبروت.
نام سازی است و آنرا بیشتر مردم هندوستان نوازند و آنرا کنگری گویند. نام سازی است که در هندوستان غالبا نوازند.
دانشنامه عمومی
کنگر (شهر). کنگر شهری در مالزی است که نزدیک به پنجاه هزار نفر جمعیت دارد.
این شهر پایتخت ایالت پرلیس است.
کنگر در بخش شبه جزیره ای مالزی واقع شده است و بر کرانهٔ رودخانهٔ پرلیس قرار دارد. این شهر در ۴۵ کیلومتری شمال آلور استار است.
محلهٔ مرکز شهر کنگر ترکیبی از مغازه ها و خانه های جدید و قدیمی و ساختمان های مجلل دورهٔ استعمار و برج ساعت معروف است. مسجد علوی که در ۱۹۱۰ ساخته شد و سابقاً مسجد ایالتی بود، از دیگر نشانه های معروف کنگر است.
معروف است که نام کنگر از نوعی گونهٔ شاهین به نام کنگ کوک آمده است.
دانشنامه آزاد فارسی
کَنْگَر (thistle)
گروهی از گیاهان تیغ دار، با ساقه های خاردار و دسته های گل ارغوانی پنبه ای، متعلق به جنس Cirsium، از تیرۀ مرکبان. برگ های آن بسیار متراکم و لبه هایشان تیغ دار است. کنگر نشانۀ رسمی اسکاتلند است. به برخی از گـونـه هـــــای Scolymus و Gundelia نیز به ترتیب کنگر طلایی و کنگر علوفه ای (خوراکی) می گویند.
ویکی واژه
جغد.
قسمی گدا که شاخی و شانة گوسفندی به دست گیرد و بر در خانهها و دکانهای مردم آید و آن شاخ را بر آن شانه مالد تا از آن صدای غرغری پدید آید و بدین وسیله چیزی طلبد. اگر احیاناً در دادن پول اهمال کنند وی کاردی بر اعضای خویش زند و خود را مجروح سازد و یا کارد را به دست فرزند خود دهد تا وی این کار را بکند؛ شاخ شانه کش.
مجازاً: بی حیا، شطاح.
کنگری. کنگره: سازی است که در هندوستان متداول است و آن مرکب است از چوبی بلند که بر آن دو تار بستهاست و بر هر طرف چوب کدویی نصب شده.
جملاتی از کلمه کنگر
ز بس بلندی بالای او، نداند کرد شمار کنگره برج او ستاره شمر
نبینی کاه جان مستمندی بر آن کنگر بیندازد کمندی
جلوه گر کنگر یک کاخ شو نغمه زن طارم یک شاخ شو