کمک به نیازمندان یکی از اصول انسانی و اخلاقی است که به ترویج همبستگی اجتماعی و کاهش فقر کمک میکند. این عمل نه تنها به بهبود شرایط زندگی افراد نیازمند میانجامد، بلکه باعث افزایش حس همدلی و مسئولیتپذیری در جامعه میشود. این حمایت میتواند به صورت مالی، عاطفی یا فراهم کردن منابع آموزشی باشد، و به تقویت روحیه همکاری و مشارکت در جامعه کمک میکند.

کمک
لغت نامه دهخدا
- کمک راننده؛ کسی که به راننده اتومبیل یاری کند. شاگرد شوفر. ج، کمک رانندگان. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کمک کار؛ مددکننده. یاری کننده. یاری کننده در کار.
- کمک کاری؛ مددکاری. عمل و حالت کمک کار. رجوع به ترکیب قبل شود.
- کمک مالی؛ به وسیله مال و پول کسی را یاری کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کمکی؛ معاون و مددکار و دستگیر. ( ناظم الاطباء ).
|| فوجی که در جنگ برای اعانت تعیین کنند. ( ناظم الاطباء ). || دستیار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
کمک. [ ک َ م َ ] ( ص مصغر، ق ) کم. قلیل. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کَمَکی؛ اندکی. ( فرهنگ فارسی معین ): کمکی حالش بهتر است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
کمک. [ ک َ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 1100 تن سکنه دارد. در دو محل به فاصله سه کیلومتر واقع و کمک بالا و پائین نامیده می شوند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8. )
کمک. [ ک َ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شهرکی است که در بخش شیب آب شهرستان زابل واقع است و 1650 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
یاری، مدد، همراهی.
فرهنگ فارسی
ماخوذازترکی کومک:یاری، مدد، همراهی
( اسم ) مدد یاری: امیر زاده رستم در جواب گفت من بر حسب کمک آمده ام. یا کمک مالی. بوسیل. مال و پول کسی را یاری کردن.
فرهنگستان زبان و ادب
جملاتی از کلمه کمک
نازهایی که شرم پنهان داشت جنبشی کرد کم کمک ز کمین
ای دهانت تنک شکر لعل لب کان نمک نیستم گر قابل بسیار از آن باری کمک
ای که دست تو دراز است، پی آز به خلق! چه کمک کردهای آخر؟ که کمک میخواهی!