کسر به تخلّف حکم قیاس از حکمتِ اعتبار شده اطلاق میشود. این مفهوم به معنای نقص در علت قیاس است و نشاندهنده این است که گاهی حکمت حکم وجود دارد، اما خود حکم برقرار نیست. به عنوان مثال، فقیه حنفی بیان میکند که کسی که به سفر معصیت میرود، نماز او شکسته است و دلیلش این است که عنوان مسافر بر او صدق میکند. او سپس توضیح میدهد که حکمت این حکم، وجود مشقت در سفر است و شارع برای کاهش این مشقت، نماز او را شکسته اعلام کرده است. اما معترض در پاسخ میگوید که این حکمت مشقت در مورد باربران و آهنگران نیز صادق است، پس چرا در مورد آنها حکم شکسته بودن نماز وجود ندارد؟ در تعریف کسر، میان اصولیها اختلاف نظر وجود دارد. تعریفی که ذکر شد، مورد تأیید آمدی و ابن حاجب است، در حالی که فخر رازی و بیضاوی تعریفی متفاوت ارائه دادهاند که به این صورت است: عدم تأثیر یکی از دو جزء علت و نقض جزء دیگر، در مواردی که علت شامل دو جزء باشد. آمدی و ابن حاجب این تعریف را نقض مکسور نامیدهاند.

کسر
لغت نامه دهخدا
کسر. [ ک َ ] ( ع مص ) شکستن چیزی را. || فروخوابانیدن چشم را. || کم تیمارداری کردن شتران را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || پر فراهم آوردن مرغ وقت فرود آمدن، منه: عقاب کاسر. ( از منتهی الارب ). فراهم آوردن مرغ بالها را و جمع کردن پرهای خود را و اراده فرود آمدن کردن و قیل: کسر الطائر جناحیه کسراً، در وقتی گویند که بالها را جهت فرود آمدن بهم منضم کند و چون جناحین را ذکر نکنند گویند کسر الطائر کسوراً. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دوتا کردن وساده را و تکیه نمودن بر آن. || یکان یکان فروختن کالا را. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || فرار دادن گروه را و شکست بر آنها وارد آمدن. ( از ناظم الاطباء ). هزیمت کردن سپاه را. ( از اقرب الموارد ). || کسره دادن و به کسر خواندن [ کلمه را ]. ( از ناظم الاطباء ). الحاق کردن کسره را به حرف. ( از اقرب الموارد ). || بازگشتن از مراد و مقصود. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). گویند کسرت الرجل عن مراده؛ ای صرفته عنه. ( ناظم الاطباء ). || نقض کردن و مخالفت کردن وصیت شخصی را، کسر فلان الوصیة. || کسرالشعر؛ لم یقم وزنه. ( از اقرب الموارد )
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
کاسر و کاسره
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه آزاد فارسی
در ریاضیات، تعداد قسمت های برداشته شده از کُل، وقتی کُل به چند قسمت برابر تقسیم شود. معمولاً تعداد کل قسمت ها (مخرج) را زیر یک خط افقی با نام خط کسری، و تعداد قسمت های برداشته شده (صورت) را بالای آن خط می نویسند. خط کسری ممکن است مورب باشد که در این حالت، صورت را در سمت چپ و مخرج را در سمت راست آن می نویسند. این مفهوم اولیۀ کسر است، ولی در حالت کلی لازم نیست صورت از مخرج کوچک تر باشد. کسر سره کسری است که صورت آن کوچک تر از مخرجش باشد و کسر ناسره کسری است که صورتش بزرگ تر از مخرجش باشد. ترکیبی به شکل ۰/۵ کسر محسوب نمی شود، زیرا یک شیء را نمی توان به صفر قسمت برابر تقسیم کرد. ازنظر ریاضی، حاصل تقسیم هر عدد بر صفر بی نهایت است. کسر متعارفی یا ساده کسری است که صورت و مخرجش دو عدد صحیح باشند، یعنی به صورت کسری نباشند. کسر اعشاری یا دهدهی کسری است که مخرجش توانی از ده باشد. چنین کسری معمولاً با حذف مخرج و استفاده از ممیز اعشاری نوشته می شود، مانند ۰.۰۴ که معادل۱۰۰/۴ است. رقم های سمت راست ممیز اعشاری نشان دهندۀ صورت های کسرهایی متعارفی با مخرج های، ۱۰۰، ۱۰۰۰ و غیره اند. بیشتر کسرها را می توان به صورت کسر اعشاری نشان داد، مثلاً ۰.۳۳۳۰۰۰=۳/۱. کسر را عدد گویا نیز می نامند که به معنای عددی است که نسبت دو عدد را نشان می دهد. هر عدد صحیح را می توان به شکل کسری با مخرج ۱ نمایش داد.
جمع و تفریق. برای جمع و تفریق کسرها باید مخرج مشترک گرفت. یعنی عددی به دست آورد که بر مخرج های همۀ کسرهای مورد نظر قابل قسمت باشد. کوچک ترین مخرج مشترک ۱۲ است. سپس، صورت و مخرج هر کسر باید در حاصل تقسیم مخرج مشترک بر مخرج آن کسر ضرب شود. آن گاه می توان صورت ها را با هم جمع یا ازهم تفریق کرد: اگر عددهای صحیحی در جریان محاسبه ظاهر شوند، می توان اول آن ها را جمع یا تفریق کرد.
ضرب و تقسیم. نخست باید همۀ عددهای مخلوط را به کسرهای ناسره تبدیل کرد. سپس، برای ضرب، صورت ها درهم و مخرج ها درهم ضرب می شوند تا نتیجه به دست آید. برای تقسیم، عمل مشابهی صورت می گیرد، با این تفاوت که کسر دوم پیش از ضرب کردن معکوس می شود.
