کردگار به معنای خالق و آفریننده، یکی از نام های خداوند است که به فعالیت و تلاش بسیار اشاره دارد. این واژه به عنوان صفتی برای توصیف کسی که به طور مداوم و فعال به آفرینش میپردازد، به کار میرود. در متون ادبی، از این واژه به عنوان کسی یاد میشود که آسمان و زمین را خلق کرده و هیچ موجودی جز او این قدرت را ندارد. همچنین، شاعران از آن به عنوان منبع عطا و بخشش یاد میکنند و بر این نکته تأکید دارند که انسان باید در برابر نعمتهای او شکرگزار باشد یا در مواجهه با کمبودها صبر کند. به طور کلی، نماد خالقیت و قدرت باری تعالی است که همه موجودات به او وابستهاند و اوست که سرنوشتها را رقم میزند. این مفهوم در ادبیات فارسی به شکلی عمیق و فلسفی مورد بررسی قرار گرفته و نشاندهنده ارتباط انسان با خالقش است.
کردگار
لغت نامه دهخدا
کردگار. [ ک ِ دْ / ک ِ دِ ] ( ص مرکب ) فاعل. عامل. ( یادداشت مؤلف ). کننده. ( از فرهنگ فارسی معین ):
ز گردش شود کردگی آشکار
نشان است پس کرده بر کردگار.( گرشاسبنامه ). || بسیار عمل کننده. فعال. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِخ ) نام خدای تعالی. ( صحاح الفرس ). نامی از نامهای خدای تعالی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). آفریننده. خالق. جهان آفرین. صانع. آفریدگار. پروردگار.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. از نام های خداوند.
۳. (قید ) [قدیمی] به عمد، عمداً: نه چون پورِ میرِ خراسان که او / عطا را نشسته بُوَد کردگار (رودکی: ۵۰۱ ).
۴. [قدیمی] آفریننده، خالق.
ویکی واژه
دانسته و عمداً.
یکی از نامهای خداوند متعال.
جملاتی از کلمه کردگار
بدو گفت مشکور کای نابکار بداندیش دین دشمن کردگار