کاخ نشین

لغت نامه دهخدا

کاخ نشین. [ ن ِ ] ( نف مرکب، اِ مرکب ) قصرنشین. شاه. امیر:
از حادثه لرزند بخود کاخ نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم.صائب.

فرهنگ معین

(نِ ) (ص مر. ) ۱ - ساکن کاخ. ۲ - ثروتمند، مرفه.

فرهنگ عمید

۱. آن که در کاخ و عمارت عالی زندگی می کند.
۲. [مجاز] مرفه، ثروتمند: از حادثه لرزند به خود کاخ نشینان / ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم (صائب: لغت نامه: کاخ نشین ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه در قصر اقامت دارد شاه امیر: [ از حادثه لرزند بخود کاخ نشینان ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم ]. ( صائب )
قصرنشین شاه

ویکی واژه

ساکن کاخ.
ثروتمند، مرفه.

جمله سازی با کاخ نشین

رضا دادش که در میدان و در کاخ نشیند با ملک گستاخ گستاخ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرع وقت
اسرع وقت
علت
علت
امجق
امجق
فال امروز
فال امروز