لغت نامه دهخدا
چهارساله. [ چ َ / چ ِ ل َ / ل ِ ] ( ص نسبی ) که چهار سال داشته باشد. که چهار سال بر وی گذشته باشد: اجذاع؛ چهارساله شدن شتر. ارباع؛ چهارساله شدن گوسفند. ( تاج المصادر بیهقی ). رجوع به چارساله شود.
چهارساله. [ چ َ / چ ِ ل َ / ل ِ ] ( ص نسبی ) که چهار سال داشته باشد. که چهار سال بر وی گذشته باشد: اجذاع؛ چهارساله شدن شتر. ارباع؛ چهارساله شدن گوسفند. ( تاج المصادر بیهقی ). رجوع به چارساله شود.
که چهار سال داشته باشد که چهار سال بر وی گذشته باشد.
💡 بجی در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۷ با قراردادی چهارساله به باشگاه فوتبال دیورگاردن از لیگ برتر فوتبال سوئد پیوست.