چرند

لغت نامه دهخدا

چرند. [ چ َ رَ] ( ص، اِ ) حرف پوچ و بی معنی، و گاهی با لفظ «پرند» بهمین معنی استعمال میشود. ( فرهنگ نظام ). سخن پوچ و بیهوده. هذیان. سخن مهمل و بی معنی. پرت و پلا. سخن یاوه. حرف مفت. چرت و پرت. چرند و پرند. رجوع به چرند و پرند و چرند گفتن شود. || حیوان چرنده و چارپا. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(چَ رَ ) (ص. ) بیهوده، یاوه.

فرهنگ عمید

سخن بیهوده و بی معنی، یاوه.
* چرند بافتن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] = * چرند گفتن* چرندوپرند: ‹چرندپرند› [عامیانه] سخن بیهوده و بی معنی، یاوه.
* چرند گفتن: (مصدر لازم ) [عامیانه] سخن بیهوده و بی معنی گفتن، یاوه گفتن.

فرهنگ فارسی

یاوه، بیهوده، سخن بیهوده، چرندوپرند
( صفت ) بیهوده یاوه سخن بی معنی.

ویکی واژه

بیهوده، یاوه.

جمله سازی با چرند

💡 دو چشم نه، دو غزال سفید دل سیهند؛ که میچرند ز شوخی بگلستان هر دو!

💡 تا ملایک میوه از وی می‌کشند می‌چرند از نخل و سیبستان تو

💡 جمله هستیها ازین روضه چرند گر براق و تازیان ور خود خرند

💡 چو باغ و راغ حقایق جهان گرفت همه میان زهرگیاهی چرا چرند چرا

💡 حیران شده زمین که چو نیمیش شد گیاه نیمی دگر چرنده شد و زان همی‌چرید

شی یعنی چه؟
شی یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز