چای

چای

معنی نوشیدنی:

چای یک نوشیدنی محبوب است که از برگ‌های گیاهی به همین نام تهیه می‌شود و یکی از پرمصرف‌ترین نوشیدنی‌ها در جهان است. این نوشیدنی در فرهنگ‌های مختلف به طرق مختلف تهیه و مصرف می‌شود.

چای به طور کلی به چند نوع اصلی تقسیم می‌شود که هر کدام ویژگی‌ها و طعم‌های خاص خود را دارند:

سیاه: این نوع از برگ‌های کاملاً اکسید شده تهیه می‌شود و طعمی قوی و رنگ تیره دارد.
سبز: این نوع از برگ‌های غیر اکسید شده تهیه می‌شود و طعمی ملایم‌تر و رنگ سبز دارد و به خاطر خواص سلامتی‌اش بسیار محبوب است.
اولانگ: این نوع نیمه اکسید شده است و طعمی بین چای سیاه و سبز دارد.
سفید: این نوع از جوانه‌ها و برگ‌های تازه گیاه چای تهیه می‌شود و معمولاً طعمی بسیار ملایم و لطیف دارد.
گیاهی: این نوع از گیاهان، میوه‌ها و ادویه‌های مختلف تهیه می‌شود و معمولاً حاوی کافئین نیست.

این نوشیدنی معمولاً با دم کردن برگ‌های خشک شده در آب داغ تهیه می‌شود. دما و زمان دم کردن بسته به نوع آن متفاوت است.

معنی رود:

در زبان ترکی، این کلمه به عنوان واژه‌ای برای اشاره به رودخانه‌ها و جریانات آبی استفاده می‌شود. این واژه در نام‌گذاری بسیاری از رودخانه‌ها و مکان‌ها در کشورهای ترک‌زبان کاربرد دارد.

لغت نامه دهخدا

چای. ( چینی، اِ ) معروف است و آن برگی باشد که از ختای آورند و جوشانیده مانند قهوه بخورند، منفعت بسیار دارد و مضرت شراب را دفع کند. ( برهان ) ( آنندراج ). معروف و مشهور است به چای و آن برگی است که از چین و ختا آورند و در آب جوشانیده مانند قهوه خورند و خاصیت آن بسیار است و مضرت شراب را دفع کند، گویند مردم تبت بسبب آنکه شراب بسیار میخورند، به قیمت مشک میخرند. ( برهان و انجمن آرا ذیل لغت «چاه » ). درخت کوچکی از محصولات آسیای شرقی یعنی چین و ژاپون که برگهای آن را پس از عمل آوردن در جعبه های قلعاندودکرده به همه ممالک کره ارض میبرند و نوعاً بر دو قسم است: سیاه و سبز، و چای سبز اثر تحریکش زیادتر از چای سیاه میباشد. ( ناظم الاطباء ). برگ درختی است که دم کرده مینوشند، مفرح است و فواید بسیار دارد. ( فرهنگ نظام ). چایی. ( ناظم الاطباء ). این را چائی هم میگوئیم. ( فرهنگ نظام ). و صاحب ترجمه صیدنه ذیل «چا» آورده است: «چا»، نوعی است از انواع نبات و منبت او در زمین چین است او را بپزند، در وعائی چهارسو خشک کنند و در وقت حاجت به آب گرم شربت کنند و بخورند، و شربت او قائم مقام ادویه مرکبه و دفع مضرت شراب بکند و از این جهت اهل تبت دفع مضرت شراب به او کنند زیرا که ایشان افراط در خوردن شراب میکنند و رفع مضرت او را هیچ چیز مثل او نکند و تجار که آن را به زمین تبت برند در عوض مشک گیرند. در کتاب اختیارات چنین آمده است که نبات چا از نبات اسپست مقداری باریکتر باشد و طعم او خوشتر بود و در او اندک تلخی بود، چون او را بجوشانند تلخی از او برود و او را در وقت تری درهم بکوبند و به آب گرم به ناشتا شربت کنند وبخورند و او حرارت باطن را بنشاند و خون را صاف کند. و طایفه ای که در چین نبات او را مشاهده کرده اند چنین گویند: که مقر پادشاهان ایشان در شهر «منجو» است و در میان این شهر وادیی است و این برگ آنجا میروید،چنانکه دجله در میان بغداد در هر دو طرف آن وادی خماران باشند، خماران که بخوردن چا اعتیاد دارند. چنانکه در زمین هند رسانند ( راسایند ) و خرید و فروخت آن کنند و خراج آن به خزینه پادشاه عاید سازند و بیع وشرای آن بی رخصت ملک آنجا نتوان کرد و هر کس که آن را بخرد یا بفروشد یا بدرود، بدانند او را بکشند و گوشت او را بخورند. و دخل این مواضع ( ؟ ) که می کنند با دخل معادن طلا و نقره مخصوص آن پادشاه بود و چندی ( ظ:جنیدی ) در قرابادین خود گوید: چا، نباتی است در چین و او را آنجا کنند و به اطراف برند و چنین گویند که سبب معرفت او آن بود که پادشاه چین بر یکی از خواص خود خشم گرفت و حکم اخراج او از ملک خود کرد و آن شخص زرد چهره بود و معلول. روزی از غایت گرسنگی بر اطراف کوهی بدویدن آمد و او همچنان میگشت این نبات را بدید و غذای خود از آن ساخت در اندک مدتی آثار صحت و حسن صورت و نضارت در او پدید آمد و او همچنان آن گیاه را میخورد کمال قوت در او می افزود تا یکی از مقربان آن حضرت را بر او گذار افتاد و او را معاینه بدید،خبر او را به پادشاه رسانید و از پیدا کردن «چا» و حصول او کماهی خبر داد. پادشاه را بر آن حال عجب آمدو مثال داد تا او را حاضر گردانیدند. چون پادشاه صورت او را بدید متعجب بماند از حال پرسید، او حال خودرا تقریر کرد و خاصیت آن را شرح داد. اطباء زمان راحاضر ساخت و آن را تجربه نمودند و منافع آن را معلوم کردند و در کتب خود نوشتند». ( از ترجمه صیدنه ).

فرهنگ معین

(اِ. ) مأخوذ از چینی، درختی است کوچک دارای برگ های سبز و دندانه دار. گل هایش سفید و معطر در جاهای معتدل و مرطوب می روید. برگ هایش را هر سال می چینند و در ماشین های مخصوص تخمیر و خشک می کنند و سپس آن را دم کرده و مصرف می کنند.، ~ قندپهلو (دیشلمه ) چایی

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) درختچه ای با برگ های دندانه دار که معمولاً در نقاط معتدل و مرطوب می روید.
۲. (زیست شناسی ) برگ های این گیاه که دارای تئین، نئوفیلین، تانن، اسیدگالیک، ویتامین c
۳. دم کردۀ برگ های خشک این گیاه که به صورت نوشیدنی گرم مصرف می شود.
* چای آق پر: (زیست شناسی ) نوعی چای با پرهای سفید.
* چای باروتی: (زیست شناسی ) نوعی چای مرغوب شکسته و بسیار نرم.
* چای پر درشت: (زیست شناسی ) نوعی چای.
* چای زرین: (زیست شناسی ) نوعی چای با پرهای درشت و زردرنگ.
* چای سبز: (زیست شناسی ) نوعی چای محرک با طعم تند که برگ های آن را پس از چیدن فوراً در هوای آزاد خشک می کنند.
* چای سفیدپر: (زیست شناسی ) = * چای آق پر

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی از رد. دو لپه ییهای جدا گلبرگ که تیره متمایزی را بنام خود تشکیل میدهد ( دربعضی کتب این گیاه را جزو تیر. پنیرکیان محسوب داشته اند ). این گیاه بحالت خود رو ممکنست درختی بارتفاع ۱٠ متر بوجود آورد ولی چون جوانه ها و برگهایش را هر سال میچینند نوع پرورش یافته اش بیش از ۲ متر بلند نمیگردد. چای بومی چین و هندوستان است. برگهای آنرا دم کرده مصرف کنند و آن دارای ماد. (( تئین ) ) است.

فرهنگستان زبان و ادب

{Camellia} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای درختچه ای یا درختی همیشه سبز از چائیان با حدود 120 گونۀ پراکنده در شرق آسیا؛ برگ های آنها براق و تخم مرغی است و گل هایشان در حالت خودرو پنج تا هفت گلبرگ دارد که تعداد زیادی پرچم زرد را در بر گرفته اند و کاسبرگ هایشان...

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] چای یکی از انواع برگها می باشد. از احکام آن به مناسبت در باب صلات سخن گفته اند.
چای برگهای گیاهی به همین نام است.
احکام چای
جواز سجده بر برگ چای محلّ بحث است. برخی به جهت صدق عنوان خوردنی بر آن، صحیح نمی دانند و برخی از آن جهت که خودش خورده نمی شود، بلکه رنگ و مزه حاصل از آن نوشیده می شود سجده بر آن را صحیح دانسته اند.
چای

جملاتی از کلمه چای

جمهوری قره‌چای و چرکس، (به روسی: Карачаево-Черкесия) یکی از جمهوری‌های فدراسیون روسیه است. این جمهوری عضو منطقهٔ اقتصادی فدراسیون قفقاز شمالی است. پایتخت جمهوری قره‌چای و چرکس شهر چرکسک است. این جمهوری در ۳ ژوئیهٔ ۱۹۹۱م. تأسیس شده‌است.
نه هر جیبی کنداز خشک رود چای دریایی نه هر اشکی کنداز موج‌خیز گریه طوفانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم