کلمه چاره در زبان فارسی به معنای راه حل، تدبیر یا راهی برای فرار از یک مشکل به کار میرود. این واژه میتواند به عنوان اسم مورد استفاده قرار گیرد. همچنین این کلمه در ترکیب با دیگر واژهها نیز کاربرد دارد؛ به عنوان مثال، چارهجو به معنای فردی که به دنبال راه حل است. در نوشتار و گفتار، باید توجه داشت که این کلمه در سیاقهای مختلف ممکن است معانی متفاوتی داشته باشد. همچنین میتوان از این کلمه در جملات پرسشی استفاده کرد.
چاره
لغت نامه دهخدا
چاره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) علاج. ( برهان ) ( آنندراج ) ( غیاث ) ( انجمن آرا ). معالجه. مداوا. درمان. دارو. دفع. رفع. عَندَد. وعی. ( منتهی الارب )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. تدبیر، گزیر.
۳. [قدیمی] مکر، حیله.
فرهنگ فارسی
۱- علاج درمان. ۲- تدبیر. ۳- مکر حیله.
فرهنگ اسم ها
معنی: علاج، درمان، تدبیر
جملاتی از کلمه چاره
خطش آغاز شد، بیچاره جانم نرفت از پیش این خواهد کنون رفت
در سینه صد جراحت و در دل هزار چاک بیچاره از هلاکت خود غافلم هنوز