لغت نامه دهخدا
پرچه. [ پ َ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) تکه. قطعه و پارچه.
پرچه. [ پ َ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) تکه. قطعه و پارچه.
( اسم ) پارچه
پِرِچِه ( به مجاری: Perecse ) روستاییست در شهرستان بورشود - آبااوی - زمپلن در کشور مجارستان. جمعیت این روستا در ۲۰۰۹، ۳۳ نفر بوده است.
💡 درین قفس که ازو نیست ممکن آزادی بما شکستگی بال و پرچه خواهد کرد
💡 عمر کوته، روزبیگه، راه پرچه، توشه نه پا به گل، سر در هوا، جان بسته پر، دل پایبند!
💡 مجلس عالی ایشان را تماشا کردنیست کاسه آبی و گاهی پرچه نان است و بس
💡 از خانه یی که پرچه نانی به من رسد شب تا به روز بر در اویم نگاهبان
💡 آن حور پرچهره که ماواش دلست پیوسته ز بیدلان تمنّاش دلست