پرز

در تمامی انسان‌ها، پرزهای روده به طور قابل توجهی سطح جذب روده را افزایش می‌دهند و این افزایش می‌تواند به میزان ۳۰ تا ۶۰ برابر باشد. این پرزها سطح وسیعی را در روده‌ها ایجاد می‌کنند که به بهبود جذب مواد غذایی کمک می‌کند. مویرگ‌های موجود در آن ها، اسیدهای آمینه و قندهای ساده را که توسط آن ها جمع‌آوری شده‌اند، به جریان خون منتقل می‌کنند. همچنین، مویرگ‌های لنفاوی آن ها چربی‌های جمع‌آوری شده را جذب کرده و به سیستم لنفاوی وارد می‌سازند. آن ها به عنوان ابزارهای تخصصی برای جذب مواد در روده باریک عمل می‌کنند و تعداد زیاد و ریز آنها کارایی روده را بهبود می‌بخشد. آن ها نقش مهمی در حفظ شیب غلظت خون ایفا می‌کنند و همچنین به حرکت غذا در طول فرآیند گوارش کمک می‌کنند. در انسان، آن ها سطح جذب روده‌ای را ۳۰ تا ۶۰ برابر افزایش می‌دهد که آن باعث افزایش کارایی جذب مواد مغذی لومن می‌گردد. همچنین برخی آنزیم‌های مؤثر در جذب در سطح آن ها موجود است. مویرگ‌های پرزها، اسیدهای آمینه و قندهای ساده جذب‌شده توسط آن ها را وارد جریان خون می‌کند. انواع لاکتال نیز، نیز تری‌گلیسیرید، کلسترول و برخی پروتیین‌ها را جذب می‌کند. علاوه بر همه این‌ها، پرزها به حرکت غذا در روده کمک می‌کند.

لغت نامه دهخدا

پرز. [ پ ُ ] ( اِ ) آنچه از پشم یا پنبه یا ابریشم و جز آن که برتر از بوم تار و پود در جامه ایستد. آن باشد که بر سقرلات و دیگر پشمینه ها بعد از پوشیدن بهم رسد. ( برهان ). ناهمواریها که از پود یا تار ناهموار زاید در جامه. غفر. زیبر. پرزه. هدَبه.

فرهنگ معین

(پُ ) [ معر. ] (اِ. ) = پرزه: ۱ - خواب مخمل، فرش. ۲ - چیزی شبیه کرک که روی میوه هایی مانند به و هلو وجود دارد. ۳ - پرهای ریز کوتاه که بر بعضی مرغان روید.

فرهنگ عمید

۱. کُرک.
۲. (زیست شناسی ) تارهایی بسیارنازک و شبیه کرک که روی بعضی از میوه ها، از قبیل هلو، به، و مانند آن ها وجود دارد.
۳. خواب پارچه، از قبیل مخمل و ماهوت.
۴. تارهایی شبیه پشم نرم که از ساییده شدن قالی و پارچه های پشمی جمع می شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- آنچه از پشم یا ابریشم یا ماهوت که بجهت ناهمواریهای بافت یا بافت مخصوص روی تار و پود جامه و مانند آن ایستد پرزه برزج خمل خواب. ۲- کرک که بر به و هلوو مانند آن و برگ بعض میوهها باشد. ۳- پرهای ریز کوتاه که بر بعض میوه ها باشد. ۳- پرهای ریز کوتاه که بر بعض مرغان ( چون مرغابی ) روید. ۴- لیق. دوات. ۵- خاکستر نرم و سبک که بر روی آتش نشیند. یا پرز معده.
از رجال سیاست اسپانیا

ویکی واژه

پرزه:
خواب مخمل، فرش.
چیزی شبیه کرک که روی میوه‌هایی مانند به و هلو وجود دارد.
پرهای ریز کوتاه که بر بعضی مرغان روید.

جملاتی از کلمه پرز

آنچنان کز خم می پرزور دورافکند خشت خاک را از جای خود برداشت جوش لاله زار
زبانم خود چنین پرزخم از آن است که هرچ او می‌دهد زخم زبان است
در بر حجله پرزیورو کت رخت سیاه دیو راهست اگر تخت سلیمان دارد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم