این زمین پربلا را نام دشت کربلاست ای دل بیدرد آه آسمان سوزت کجاست
دو شیر و دو گرگست و یک اژدها که گیتی از ایشان شود پربلا
از تو جهان پربلا همچو بهشت شد مرا تا چه شود ز لطف تو صورت آن جهان من
قاسم چو ساز معرکه پربلا گرفت آن کس که داشت فکر عروسی، عزا گرفت
وانگه پس از سه روز، در آن دشت پربلا بستند بار سوی مدینه، ز کربلا
نماند اندر آن وادی پربلا ز پیر و جوان زنده یک تن به جا