پر کردن

پر کردن به معنای تکمیل یا پر نمودن فضایی خالی با ماده یا اطلاعاتی خاص است. این واژه در زمینه‌های مختلفی به کار می‌رود و می‌تواند معانی متفاوتی داشته باشد.

در معنای فیزیکی: در معنای فیزیکی، این واژه به پر کردن ظرف‌ها و شکاف‌ها اشاره دارد. به عنوان مثال، می‌توان به پر نمودن یک لیوان با آب یا پر نمودن سوراخ‌ها در ساختمان‌سازی با مصالحی مانند سیمان اشاره کرد.

در معنای اطلاعاتی: در زمینه اطلاعات، این مفهوم به تکمیل فرم‌های اداری یا وارد کردن داده‌ها به پایگاه‌های اطلاعاتی مربوط می‌شود. این شامل نوشتن نام، آدرس و سایر اطلاعات ضروری است.

در هنر و طراحی: در هنر و طراحی، پر کردن نواحی خالی با رنگ یا الگو در نقاشی و استفاده از مبلمان برای تکمیل فضای داخلی از دیگر کاربردهای این واژه به شمار می‌رود.

در روانشناسی و اجتماعی: در این زمینه، ممکن است به معنای تلاش برای پر کردن احساسات یا نیازهای عاطفی خالی باشد، مانند تلاش برای ایجاد ارتباطات اجتماعی یا یافتن اهداف زندگی.

لغت نامه دهخدا

پر کردن. [ پ ُ دَ ] ( مص مرکب ) نهادن و ریختن چیزی در ظرف تا تمام ظرف را فراگیرد. انباشتن. مملو کردن. قطب، زَند. تزنید. اِملاء. کعب. مَلأ. مَلاءة. مِلاءة. اِمداء.دَعدعة. ادماع. ادساق. دسع. مماداة. مِداء. شَحَط. شحوط. مشحط. زَفت. سَجر. قعز. اکثام. ازهاق. ازلام.
- پر کردن کسی را؛ با گفتار بسیار کسی را به دشمنی دیگری یا هر امر دیگر داشتن.
مَل ء. مَلأَ. ( دهار ). افراط. شحن. اِفعام. ( زوزنی ). ممتلی کردن. مملو کردن. آمودن. انباردن. بیاکندن. غَرض. افرام. اِفهاق. ( تاج المصادر بیهقی ). سَجر. ( دهار ). اطفاح. ( زوزنی ). لبالَب کردن. اشراء. اِدهاق. اِنهاد. ( تاج المصادر بیهقی ). اتراع. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ): آب انگور بگرفتند و خم پر کردند. ( نوروزنامه ).

فرهنگ معین

(پُ. کَ دَ )(مص م. )۱ - انباشتن، لبریز کر دن. ۲ - بسیار انجام دادن. ۳ - (عا. ) تحریک کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- نهادن و ریختن چیزی در ظرف تا هم. ظرف را فرا گیرد انباشتن مملو کردن ممتلی کردن مشحون کردن. ۲- بسیار انجام دادن بسیار کردن: کار نیکو کردن از پر کردن است. ۳- اشغال کردن مشغول کردن. ۴- اشباع در حرکت: ( استکان...در اصل استکن بود پر کردند استکان شد. ) ( منتهی الارب ) یا پر کردن تفنگ ( توپ و مانند آن ). باروت و گلوله یا فشنگ در آن نهادن. یا پر کردن دندان. تراشیدن قسمتهای کرم خورده و فاسد دندان و ممتلی کردن آن با سیمان و پلاتین و مانند آن. یا پر کردن قوه باطری و مانند آن. آنرا در جریان برق قرار دادن تا برق در آن ذخیره شود. یا پر کردن شکم. پر کردن معده. ممتلی کردن معده. یا کسی را پر کردن. با گفتار او را بدشمنی دیگری بر انگیختن نزد او از دیگری بدگویی کردن.

فرهنگستان زبان و ادب

[فیزیک] ← باردار کردن

ویکی واژه

انباشتن، لبریز کردن.
بسیار انجام دادن.
تحریک کردن.

جملاتی از کلمه پر کردن

وقت پیمودن کاس آمد و پر کردن طاس نوبت پر زدن مرغ طرب باز آمد
الگوریتم پرکردن طوفانی، که به نام دانه پر هم ترجمه شده، الگوریتم برای تعیین منطقهٔ متّصل به یک گره داده شده در یک آرایه چند بعدی است. این الگوریتم در برنامه‌هایی مانند نقاشی برای پر کردن نقاط بیت مپ و همچنین در بازی‌های مانند مین سوپر و... برای پیده کردن قطعات کاربرد دارد. هنگامی که در یک تصویر برای پر کردن منطقه خاص محدود با یک رنگ استفاده شود، آن را نیز به عنوان مرز شناخته شده را پر می‌کند.
چرخندهای حاره‌ای هوا را از یک منطقه بزرگ جذب کرده و آب موجود در آن هوا را به صورت بارندگی در یک منطقه بسیار کوچک‌تر متمرکز می‌کنند. ٰاین دوباره پر کردن هوای حاوی رطوبت پس از باران ممکن است باعث باران شدید چند ساعته یا چند روزه به فاصله تا ۴۰ کیلومتر (۲۵ مایل) از خط ساحلی و بسیار فراتر از مقدار آبی که جوّ محلی در هر زمان در خود دارد شود. این بارش‌ها به نوبه خود می‌تواند منجر به طغیان رودخانه، سیل زمینی و غلبه بر ساختارهای محلی کنترل آب در یک منطقه بزرگ شود.
سخنی کز سر اندیشه نباشد پوچ است شعر پر مغز نگردد ز دهن پر کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم