پایداری به عنوان یک مفهوم کلیدی در دنیای امروز، به معنای توانایی حفظ و ادامه دادن به منابع و سیستمها به گونهای است که نه تنها نیازهای کنونی برآورده شود، بلکه نسلهای آینده نیز بتوانند از این منابع بهرهمند شوند. این مفهوم در ابعاد مختلف زندگی انسان، از جمله محیطزیست، اقتصاد و اجتماعی، به شدت حائز اهمیت است. در حوزه محیطزیست، به معنای حفظ اکوسیستمها، کاهش آلودگی و استفاده بهینه از منابع طبیعی است. در بخش اقتصادی، به دنبال ایجاد سیستمهایی هستیم که همزمان با رشد و پیشرفت، به عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه منابع نیز توجه داشته باشند. از سوی دیگر، در ابعاد اجتماعی، به معنای ایجاد جوامع مقاوم و توانمند است که در آن افراد بتوانند به صورت فعال در تصمیمگیریها شرکت کرده و از حقوق خود دفاع کنند. برای دستیابی به این اهداف، همکاری بین دولتها، سازمانها و جامعه مدنی ضروری است. این همکاری میتواند شامل تدوین سیاستهای مناسب، آموزش عمومی و ترویج فرهنگ پایداری باشد. به طور کلی، مفهوم پایداری نه تنها یک هدف است، بلکه یک فرآیند است که مستلزم تغییرات اساسی در نحوه تفکر و عمل ما نسبت به منابع و محیطزیست است. بنابراین، برای آیندهای بهتر و پایدارتر، همه ما باید مسئولیتپذیری بیشتری در برابر محیطزیست و جامعه خود داشته باشیم و تلاش کنیم تا به حفظ و توسعه این اصول در زندگی روزمره خود بپردازیم.
پایدار
لغت نامه دهخدا
پایدار. ( نف مرکب ) ثابت. ( رشیدی ). باثبات. دائم. باقی. استوار. ستوار. پادار. ( جهانگیری ). قائم. با تاب و توان. قوی. مستقیم. وطید. واطد. وکید. همیشه. پا برجا. پای برجای. جاویدان. با دوام. همیشه. مدام. برقرار. ( برهان ).مقاوم. پایداری کننده. مقابل ناپایدار: مهتران عجم و سغد و ترک برخاستند و ایشان افزون از ده هزار غلام بودند که یکی از ایشان تیر خطا نکردی گفت [قتیبه ] اینان بزرگترین همه عجم اند، بخطر و فخر و پایدارتر عرب اند بحرب. ( تاریخ طبری ترجمه بلعمی ).
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- استوار پابرجا پادار جاویدان ثابت باقی دایم قوی مستقیم وطید مقابل ناپایدار. ۲- نام خدای تعالی است.۳-اسب جلد و پادار. ۴- پایین دار. ۵- کعبتین قلب. ۶- ( اسم. از پای داشتن ) استوار باش ثابت باش راسخ و پا بر جا باش. یا پایدار بودن. مقاومت کردن.
ثابت باثبات
فرهنگ اسم ها
معنی: استوار، جاویدان، از نام های پروردگار، دارای ثبات، ثابت، همیشگی، ( در قدیم ) مقاوم، مقاومت کننده، ( در حالت قیدی ) به حالت همیشگی، پا برجا
فرهنگستان زبان و ادب
جملاتی از کلمه پایدار
الهی زمین تا بود برقرار بود قصر اقبال شه پایدار
خاکم هوا گرفت و دارم به دل هوایت بنیاد عشق نبود ناپایدار چندین
جهانیان همه هستند پایدار بتو سر سران جهان زیر خاک پای تو باد