پا دادن

لغت نامه دهخدا

پا دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) روان کردن و قوت و قدرت دادن. ( تتمه برهان ). اتفاق نیکو برای کسی پیش آمدن.

فرهنگ معین

(دَ )(مص م. ) کمک کردن، نیرو دادن.
(دَ ) (مص ل. ) فرصت مناسب پیش آمدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - روان کردن. ۲ - قوت دادن قدرت دادن. ۳ - پیش آمدن خیری کسی را. ۴ - بهنگام مشق صف جمع پارا بقوت و نظم بر زمین کوفتن: پابده.
روان کردن و قوت و قدرت دادن

ویکی واژه

کمک کردن، نیرو دادن.
فرصت مناسب پیش آمدن.

جمله سازی با پا دادن

دست و پا دادند در جرم قود آن به صد ساله عبادت کی شود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بی همتا
بی همتا
اندر
اندر
فراخوانی
فراخوانی
دیوث
دیوث