وداد

لغت نامه دهخدا

وداد. [ وَ ] ( ع مص ) وِداد. وُداد. دوست داشتن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). دوستی. محبت. مودت:
کم بودشان رقت و لطف و وداد
زآنکه حیوانی است غالب بر نهاد.مولوی.کارت این بوده ست از وقت ولاد
صید مردم کردن از دام وداد.مولوی.|| آرزو بردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). آرزو داشتن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ود شود.
وداد. [ وِ ] ( ع مص )وَداد. وُداد. ود. ودادة. مودة. موددة. دوست داشتن.( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). با یکدیگردوستی داشتن. ( ترجمان علامه جرجانی، ترتیب عادل بن علی ). || ( اِمص ) دوستی. حب. مودت. ود. مهر.محبت. ( از یادداشت مؤلف ): ذات البین از صدق وداد به محض اتحاد رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
وداد. [وُ ] ( ع مص ) وَداد. وِداد. ود. مودة. دوست داشتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(وِ ) [ ع. ] (اِمص. ) دوستی، محبت.

فرهنگ عمید

دوستی، محبت.

فرهنگ فارسی

دوستی، دوست داشتن، دوستی، محبت
۱ -( مصدر ) دوست داشتن. ۲ - ( اسم ) دوستی محبت: نه بینی که پروان. شمع هرگز کهبرباطنش چیره گردد و دادی. ( سنائی )

فرهنگ اسم ها

اسم: وداد (پسر) (عربی) (تلفظ: vedād) (فارسی: وِداد) (انگلیسی: vedad)
معنی: دوستی، محبت

ویکی واژه

دوستی، محبت.

جمله سازی با وداد

چون شنید او بارها آن ظلم وداد او تغافل کرد و داد کس نداد
برم به شکوه مگر داد تو را از وداد به نزد دارای دین جهان رشد و صلاح
سجده گاه کیست این از من مپرس بی خبر روداد جان از تن مپرس
به اینقدر که گل عارض تواش روداد یکی هزار شد امروز اعتبار بسنت
ظلم و جور از طرز و طور و عدل ودادش ناپدید از وهم و بیرون از گمان شد
بعدل وداد کردن در جهان تافت جهان از وی دم نوشیروان یافت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کص یعنی چه؟
کص یعنی چه؟
تزویر یعنی چه؟
تزویر یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز