واگرا

لغت نامه دهخدا

واگرا. [ گ ِ ] ( نف مرکب ) متباعد. مقابل همگرا. رجوع به واگرایی شود.

فرهنگ معین

(گ ) (اِفا. ) دور شونده. مق همگرا.

فرهنگ فارسی

(اسم ) دورشونده متباعد مقابل همگرا
متباعد. مقابل همگرا

جمله سازی با واگرا

بدست آوردن همگرایی یا واگرایی سری به کمک آزمون دالامبر ناممکن است.
در بوستان زخانه حلواگران شهر بشکفته زلبیای عسل همچو لاله بود
به کارخانه حلواگران نگاهی کن که نور مشعله زلبیاست چون مصباح
از شوق زلبیای عسل باز بنگرید جاروب کش به خانه حلواگران شدم
به زیر شاخ گل، افعی گزیده بلبل را نواگران ندیده گزند را چه خبر
رطل هواگران زنم فیض گشته است امروز ابر چون نکشد سینه بر زمین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شمع فال شمع فال مکعب فال مکعب