واقع بینی

لغت نامه دهخدا

واقعبینی. [ ق ِ ] ( حامص مرکب ) حقیقت بینی. رجوع به واقعبین و واقع شود.

فرهنگ فارسی

۱ - دیدن و درک حقیقت واقع.۲ - ر آلیسم
حقیقت بینی

ویکی واژه

realistico

جمله سازی با واقع بینی

نویسنده، علامه طباطبایی، اولاً، فلسفه را محدود به اسلام یا شرق نمی‌کند، و ثانیا، به نظر می‌رسد درک خاصی از تفسیر واقع‌گرایی دارد و آن را به عنوان واقع بینی، حق طلبی و تسلیم حقیقت بودن تفسیر می‌کند، که در انسان امری ذاتی است. در حقیقت، علامه طباطبایی با این مجموعه می‌خواسته آزادگان حقیقت طلب را به تفکر، تأمل، بحث و گفتگو و همراهی همدیگر فرا خواند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خفن
خفن
فمبوی
فمبوی
کص
کص
بررسی
بررسی