هرنوع

لغت نامه دهخدا

هرنوع. [ هَُ ] ( ع اِ ) شپش ریزه. ( منتهی الارب ). هرنع.ج، هرانع، هرانیع. ( اقرب الموارد ). || شپش بزرگ. ( منتهی الارب ). هرنعة. ج، هرانع، هرانیع. ( اقرب الموارد ). || کرمکی است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

شپش ریزه شپش بزرگ

جمله سازی با هرنوع

آزار جنسی در پردیس دانشگاهی به هرنوع آزار جنسی یک دانشجو در زمان حضور در کالج یا دانشگاه گفته می‌شود. بر خلاف نام آن کمتر از ۴۰ درصد موارد گزارش شده در پردیس دانشگاه اتفاق می‌افتد. معمولاً آزار جنسی بیشتر برای دختران اتفاق می‌افتد ولی اشخاص از هر جنس و هر نژاد و طبقه اجتماعی ممکن است قربانی آن باشند.
بگفت این و دبیری را فرو خواند زهرنوعی سخن از حد برون راند
این محیط جهت طراحی ورق‌کاری و گرفتن خروجی صفحه گسترده و محاسبات مربوط به آن می‌باشد. داشتن محیط پانچ و دستورهای متنوع جهت ورق‌کاری باعث شده تا هرنوع ورق‌کاری را به راحتی مدل و تحلیل کرد.
سلیمان گذر کرد بر کشوری ز هرنوع در مو کیش لشکری
بهرنوعی که هست او آنِ خویشست خداوندست و در فرمانِ خویشست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال ورق فال ورق فال انگلیسی فال انگلیسی فال مکعب فال مکعب