هدیه

هدیه

هدیه به معنای چیزی است که به عنوان نشانه‌ای از محبت، احترام، یا قدردانی به کسی داده می‌شود. این می‌تواند شامل اشیاء مادی مانند کتاب، گل، یا لباس باشد، یا حتی شامل تجربیات غیرمادی مانند دعوت به یک مهمانی یا ارائه یک خدمت باشد. هدیه دادن معمولاً در مناسبت‌های خاص مانند تولد، عروسی، یا جشن‌های مذهبی انجام می‌شود و می‌تواند نشان‌دهندهٔ روابط نزدیک و محبت بین افراد باشد.

هدیه همچنین نامی دخترانه و زیبا است که به معنای ارمغان یا پیشکش می‌باشد. والدین معمولاً فرزندان خود را به عنوان هدیه‌ای از خداوند می‌دانند و این نام به خوبی این مفهوم را منتقل می‌کند.

لغت نامه دهخدا

هدیه. [ هََ د ی َ / ی ِ ] ( از ع، اِ ) تحفه و ارمغان و آنچه به کسی فرستند به رسم تحبیب و بزرگداشت. هَدیَّة

فرهنگ معین

(هَ یِّ ) [ ع. هدیة ] (اِ. ) ۱ - تحفه، ارمغان، پیشکش. ج. هدایا. ۲ - پولی که در عروسی مهمانان به عروس یا داماد می دهند.

فرهنگ عمید

تحفه، ارمغان، پیشکش.

فرهنگ فارسی

تحفه، ارمغان، پیشکش، هدایاجمع
یکی از هدی سیرت

فرهنگ اسم ها

اسم: هدیه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: he (a) diye) (فارسی: هديه) (انگلیسی: hedye)
معنی: ارمغان، پیشکش، موهبت خداوند، آنچه به مناسبتی یا به رسم یادگار به نشانه ی محبت به کسی داده می شود، کادو، ( احترام آمیز ) قیمت خرید و فروش قرآن کریم، ( در قدیم ) رونمای عروس، ( در قدیم ) موهبت و عطای خداوند، تحفه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] هدیه دادن هر گاه که به قصد جلب دوستی و محبت و بزرگداشت و یا به صلاح آوردن کسی داده شود کار بسیار پسندیده ای است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای جلب دوستی مردم مکه و گرایش آنان به دین مبین اسلام غنایم جنگ حنین را به آنان بخشید.
از موارد نکوهش هدیه
اما آنگاه که پای جلب منفعت شخصی در میان بیاید و هدیه دهنده برآوردن غرض نامشروعی را در آینده مد نظر داشته باشد، نکوهیده و ممنوع است. هدیه بویژه آنگاه که به رجال دولت، قاضی و یا کارمندان دولت داده شود خالی از غرض نمی تواند باشد و رسم هدیه دادن به زمامداران از سوی کارگزاران چنان رواجی در تاریخ داشته است که کسانی پنداشته اند حتی بزرگانی چون امیر مؤمنان علی علیه السلام را نیز با وجود آن روش عادلانه و سخت گیرانه اش با هدیه می توان فریفت.
امتناع حضرت علی از دریافت هدیه
آن حضرت داستان هدیه آوردن اشعث بن قیس را نزد خود چنین نقل می کند:و شگفت انگیزتر (از سرگذشت عقیل) آن است که شخصی شبانه نزد ما آمد، با ارمغانی در ظرف سربسته و حلوایی که آن را ناخوش داشتم چنانکه گویی با آب دهان یا زهر مار آمیخته شده بود. گفتم که این هدیه است یا زکات یا صدقه که گرفتن صدقه بر ما اهل بیت حرام است. گفت: نه این است و نه آن، بلکه هدیه است. گفتم:مادرت در سوگت بگرید، آمده ای که مرا از دین خدا بفریبی، آیا خِرَدت آشفته است یا دیوانه ای یا بیهوده سخن می گویی؟ به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با هر چه در زیر آسمان های آنهاست به من دهند، برای آن که خدا را درباره مورچه ای نافرمانی کنم و پوست جوی را به ناروا از او بگیرم، چنین نخواهم کرد. هر آینه دنیای شما نزد من از برگی که ملخی در دهانش می جود، خوارتر و پست تر است. علی را چه کار با نعمتی که از دست می رود و لذتی که پایدار نمی ماند. به خدا پناه می برم از خواب عقل و از زشتی لغزش؛ و تنها از او یاری می جویم.

جملاتی از کلمه هدیه

رخصتش هدیه‌دان کزو برهی تو ازو رخصتش چه باز دهی
بزد دست و آن هدیه‌ها برگرفت ازو ماند آن انجمن در شگفت
یکایک مرا هدیه پیش آورید پس آنگه ازین سرزمین بگذرید
پیش کف تو خوارتر از خاک نماید گر خاک به تو هدیه دهد نعمت قارون
در جایی آمده‌است که الماس کوه نور از طرف دولت هند بریتانیا به ملکه انگلیس هدیه داده شده‌است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم