این کلمه میتواند به چندین معنا اشاره داشته باشد. یکی از این معانی، نسبت به نام هارون است. به عنوان مثال، ممکن است به فردی با نام هارون یا مکانی به نام هارونیه اشاره کند که به هارون الرشید مرتبط است. علاوه بر این، در میان ایل بختیاری، هارونی به عنوان یکی از طایفهها در شاخه چهارلنگ شناخته میشود. گذشته از این، در تاریخ، شهرکی به نام هارونی در شام وجود داشته که به دستور هارون الرشید ساخته شده بود. همچنین، در عراق، روستایی به همین نام وجود دارد. بنابراین، برای درک بهتر معنی هارونی، مهم است که بافت کلمه را در نظر بگیریم تا بتوانیم تشخیص دهیم که آیا به فرد، مکان یا طایفه خاصی اشاره دارد.
هارونی
لغت نامه دهخدا
در درس دعوت از پی هارونی درش
پیرانه سر فلک به دبستان نو نشست.خاقانی.روح شیدا شد ز هول موکبش
بهر هارونی میان بست آسمان.خاقانی.فلک به پیش رکاب وزیر هارون رای
نطاق بسته به هارونی آید اینت عجاب.خاقانی.برآویخت هندوی چرخ از کمر
به هارونی شب کمرهای زر.نظامی.|| ساحری. ( ازفرهنگ اسکندرنامه بری ) ( آنندراج ).
هارونی. ( اِخ ) دهی است از دهستان بخش ابرقوی شهرستان یزد، واقع در 27 هزارگزی جنوب خاوری ابرقو و 25 هزارگزی جنوب خاوری راه ابرقو به فخرآباد و سریزد. ناحیه ای است واقع در جلگه، گرم معتدل و مالاریایی. دارای 498 تن سکنه شیعه فارسی زبان است. از قنات مشروب می شود. محصولات آنجا غلات، پنبه و تره بار است و اهالی به کشاورزی گذران می کنند. صنایع دستی آنان قالیبافی و راه آن فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
هارونی. ( اِخ ) دهی از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد، واقع در 22 هزارگزی باختر شهرکرد و 9 هزارگزی راه عمومی سورشجان شهرکرد. ناحیه ای است کوهستانی با هوای معتدل. دارای 1301 تن سکنه شیعه فارسی و لری زبان است. از قنات و چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی و دارای راه فرعی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).
هارونی. ( اِخ ) قریه ای است واقع در یک و نیم فرسنگی میانه شمال و مغرب کوشک ( فیروزآباد )، در جنوب شیراز. ( فارسنامه ناصری ).
هارونی. ( اِخ ) شهرکی است ( به شام ) بر کوه، هارون الرشید کرده است. ( حدود العالم ). یاقوت در معجم البلدان آن را هارونیه ضبط کرده است. رجوع به هارونیه شود.
هارونی. ( اِخ ) قصری است در نزدیکی سامرا که به هارون واثق باﷲ خلیفه عباسی منسوب است و بر ساحل دجله بنا شده و تا سامرا یک میل فاصله دارد و معشوق برابر آن در جانب غربی رود واقع است. ( از معجم البلدان ).
هارونی. ( اِخ ) تیره ای از طایفه ممزائی ایل چهارلنگ بختیاری. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 75 ).
هارونی. [ نی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به هارون و هارون قریه ای است در اسفل واسط عراق. ( انساب سمعانی ). منسوب است به هارونیه، که قریه ای است از سواد عراق. ( اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 283 ).
فرهنگ عمید
۲. دربانی، پاسبانی.
فرهنگ فارسی
(صفت ) ۱- منسوب به هارون ( مطلقا ). ۲ - منسوب به هارون الرشید. یا قلی. هارون. قسمی قلیه: (( از حلق چون گذشت شود یکسان بانان خشک قلی. هارونی. ) ) (ناصرخسرو )
منسوب به هارون و هارون قریه ایست در اسفل واسط عراق.
دانشنامه عمومی
مردم این شهر از ایل بختیاری می باشند و به گویش لری بختیاری تکلم می کنند.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۵ُ۶۰۱ نفر ( در ۴۹۶ خانوار )
جمله سازی با هارونی
طراز مسند هارونی او به عالم کرده فاش افزونی او
زیاران سیف فرغانی درین ره چو هارونی زموسی بازمانده
بر ستوری امامانش گوا دارم قدح وابقی و قلیهٔ هارونی