کلمه نقصان به معنای کمبود یا کاهش است و در زبان فارسی کاربردهای متنوعی دارد. این واژه به همین شکل نوشته میشود و نباید با کلماتی مانند نقص که به معنای عیب یا ایراد است، اشتباه گرفته شود. میتوانید این واژه را به عنوان اسم در جملات به کار ببرید. همچنین میتوان آن را به صورت مضافالیه نیز استفاده کرد. در برخی موارد، ممکن است از واژههای دیگری مانند کاستی یا کمبود به جای نقصان استفاده کرد، اما باید توجه داشت که معانی دقیق ممکن است متفاوت باشند. همچنین برای توصیف آن، میتوان از صفات و قیدهای مختلفی بهره برد.
نقصان
لغت نامه دهخدا
نقصان. [ ن ُ ] ( ع مص ) کم کردن در بهره. نقص. ( از منتهی الارب ). || کم شدن. ( از منتهی الارب ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 101 ) ( تاج المصادر بیهقی ). کاسته شدن. ( مجمل اللغة ). نقص. رجوع به نقص شود. || ( اِمص، اِ ) کمی. ( منتهی الارب ). عیب. منقصت. کاستگی. ( ناظم الاطباء ). نقص. کمی.کم بود. کماسی. کاست. کسر. کاهش. هبط. مقابل زیاده وزیادت. مقابل بسیاری. ( یادداشت مؤلف )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) [قدیمی] کم، ناقص.
۳. (اسم ) [قدیمی] زیان.
فرهنگ فارسی
۱ - (مصدر ) کم شدن کاستن کاسته شدن. ۲ - عیب داشتن. ۳ - (اسم ) کمی کاستی: از نقصان حرفی محتاج الیه یا زیادت حرکتی یا حرفی مستغنی عنه که شعر بدان منکسر گردد..
جملاتی از کلمه نقصان
در آن گوهر نبودهست هیچ نقصان اگر هستت خیال آنها تو دیدی
چون به غایت رسد سخن به جهان زود آید در آن سخن نقصان
بدان کاندر پی نقصان کمالست پس آنگاهی ز بعد آن زوالست