
نامحصور
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
ویکی واژه
حصار نشده.
جمله سازی با نامحصور
تا بدانی که زهر و تریاک هر دو از یک معدن میآید و سنبل و اراک هر دو از یک منبت میروید و اخواتِ این معنی نامحصورست و نظایرش نامعدود و سره گفتهست آن مراغی که گفتهست:
ترا به دولت شاه جهان خدای جهان دهاد عمری چون دور چرخ نامحصور
ز بدو فطرت با التفات این حالت نمود با تو خدا فضل های نامحصور
اثر فیض اوست نامحصور عقل از آن فیضگشت قابل نور
و در تحت هر یکی از این اجناس چهارگانه انواع نامحصور بود و اما آنچه مشهورتر است یاد کنیم:
چه فوج فوجی چون دور دهر نامعدود چه خیل خیلی چون سیر چرخ نامحصور