نابرجا

لغت نامه دهخدا

نابرجا. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بیرون از جا. بی هنگام. بی جا. و نامناسب. || نالایق. || عبث و بیهوده. || نادان و بی وقوف. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگستان زبان و ادب

{allochtonous} [زمین شناسی] ویژگی واحدهایی که از محل اصلی تشکیل، مسافتی را کم یا زیاد طی کرده اند

ویکی واژه

ویژگی واحدهایی که از محل اصلی تشکیل، مسافتی را کم یا زیاد طی کرده‏اند.

جمله سازی با نابرجا

وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللَّهِ و ایشان که می‌حجت جویند و آرند در اللَّه مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ پس آنکه پاسخ کردند او را و بگرویدند باو حُجَّتُهُمْ داحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ حجت ایشان ایشان ناچیزست و نابرجای بنزدیک خداوند ایشان، وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ و خشم اللَّه بر ایشان، وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ. (۱۶) و ایشانراست عذابی سخت.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شیمیل یعنی چه؟
شیمیل یعنی چه؟
چیره یعنی چه؟
چیره یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز