میهن

میهن

اسم میهن یک نام دخترانه فارسی اصیل و زیبا است که معنای آن به سرزمین، وطن، خانه و جایگاه زندگی اشاره دارد. این نام به دلیل ارتباطش با مفاهیمی مانند عشق به وطن، تعلق به سرزمین و هویت ایرانی، در میان نام‌های فارسی جایگاه خاصی دارد.

معانی اسم

وطن و سرزمین: میهن به معنای وطن یا سرزمین مادری است. این مفهوم نشان‌دهنده جایگاهی است که فرد به آن تعلق دارد، جایی که ریشه‌های فرهنگی، تاریخی و خانوادگی او شکل گرفته است. وطن همواره در فرهنگ ایرانی ارزش والایی داشته و انتخاب این نام می‌تواند بیانگر عشق و احترام به سرزمین مادری باشد.

خانه و جایگاه زندگی: میهن به معنای خانه یا محل زندگی نیز به کار می‌رود. این معنا بیانگر امنیت، آرامش و تعلق خاطر به مکانی است که زندگی انسان در آن جریان دارد.

تعلق و عشق به سرزمین

این نام نمادی از عشق و تعلق خاطر به وطن و سرزمینی است که در آن رشد و پرورش یافته‌ایم. انتخاب این نام می‌تواند یادآور ارزش‌های ملی، فرهنگی و تاریخی باشد. در فرهنگ ایرانی، وطن جایگاه بسیار مقدسی دارد. ایرانیان همواره به سرزمین مادری خود عشق می‌ورزند و آن را با ارزش‌های مانند آزادی، امنیت و هویت پیوند می‌دهند.

ویژگی‌های شخصیتی

فردی با نام میهن معمولاً حس وفاداری و تعلق خاطر بالایی نسبت به خانواده، سرزمین و ارزش‌های خود دارد. این نام نشان‌دهنده شخصیتی مهربان و مسئولیت‌پذیر است که به محیط اطراف خود اهمیت می‌دهد و همواره به دنبال ایجاد آرامش و امنیت برای دیگران است.

لغت نامه دهخدا

میهن. [ هََ ] ( اِ ) وطن و مسکن و مقام و زادبوم و بنگاه و آرامگاه. ( ناظم الاطباء ). خانمان و وطن و زادبود. ( از لغت فرس اسدی ). جای آرام و بنگاه و زادبوم. زادبوم. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( برهان ). جای آرام و خان مان و زادبود. ( فرهنگ اوبهی ):
اگر دورم از میهن و جای خویش
مرا یار ایزد به هر کار بیش.فردوسی. || خانه. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خانه را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ):
ز بهر یکی یار گم بوده را
برانداختم میهن و دوده را.فردوسی.که شاه جهان است مهمان تو
بدین بینوا میهن و مان تو.فردوسی.که چون او بدین جای مهمان رسد
بدین بینوا میهن و مان رسد.فردوسی.چو آمد بر میهن و خان خویش
ببردش به صد لاله مهمان خویش.اسدی. || سامان. ( ناظم الاطباء ). || خویش. ( لغتنامه اسدی ). زن و فرزند و قوم و خویش و طایفه و قبیله. ( ناظم الاطباء ). زن و فرزند و قوم و قبیله و خان و مان. ( برهان ). قبیله. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). اهل بیت بود. ( لغت فرس اسدی ):
بگریند مر دوده و میهنم
که بی سر ببینند خسته تنم.عنصری.|| ارث و میراث و مال موروثی. ( ناظم الاطباء ). || کره و مسکه. || شیر گوسپند. ( ناظم الاطباء ) ( برهان )( آنندراج ). || ( ص ) خوش خوی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(هَ ) (اِ. ) وطن، مسکن، بوم.

فرهنگ عمید

۱. وطن.
۲. [قدیمی] زادگاه، زادبوم.
۳. [قدیمی] خانه.
۴. [قدیمی] قبیله، خانمان.

فرهنگ فارسی

وطن، زادبوم، خانمان
( اسم ) محل اقامت جای باش. ۲ - وطن زادبوم. ۳ - دوده خانمان اهل بیت: بدل گفت: اگرجنگجویی کنم به پیکار او سر خرویی کنم بگویند مردوده و میهنم که بی سرببینند خسته تنم. ( عنصری )

فرهنگ اسم ها

اسم: میهن (دختر) (فارسی) (تلفظ: mihan) (فارسی: ميهن) (انگلیسی: mihan)
معنی: خانه، خانمان، قبیله، وطن، زادگاه، کشوری که در آن شخص به دنیا آمده و تابعیت دولت آن را دارد، موطن

دانشنامه عمومی

میهن (فیلم ۲۰۱۴). «سرزمین خانگی» ( ژاپنی: 家路 ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به کنیچی ماتسویاما، رنجی ایشیباشی، و ساکورا آندو اشاره کرد.

ویکی واژه

وطن، مسکن، بوم.

جملاتی از کلمه میهن

عشق دیدار میهنش اندر سر است کاندر انسان پرتوی زان مضمر است
یکی گفت: این دانش کسی را حاصل نشود مگر آن که دکان خویش خراب کند، یاران خویش بگذارد و از میهن خویش دور شود و آغاز دانش را غنیمت شمرد.
ویسمه خبرنگار پارلمانی روزنامه‌های شرق، کارگزاران، اعتماد ملی، اعتماد، هم‌میهن و هفته‌نامه شهروند امروز بود. از او گزارش‌ها و گفتگوهای متعددی با نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این رسانه‌ها منتشر شده‌است.
اورلیک به همراه واحدش در نبرد ورشو (۱۹۳۹) شرکت داشت و در دوران اشغال کشورش جزوی از ارتش میهنی بود.
وزین راه دشوار کِم هست پیش برد شاد زی میهن و مان خویش
هرکه از میهن سخن گوید کلامش دلرباست نغمه‌های بلبل این باغ رنگین‌تر بود
این سازمان نزدیک به ۵۷۰۰۰ کارمند دارد (سال ۲۰۰۸)، و زیر نظر وزارت امنیت میهن ایالات متحده آمریکا می‌باشد. گشت مرزی ایالات متحده آمریکا شاخه‌ای از این سازمان است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال انگلیسی فال انگلیسی فال لنورماند فال لنورماند فال ای چینگ فال ای چینگ