مهارت

کلمه مهارت به توانایی یا قابلیت فرد در انجام یک فعالیت خاص اشاره دارد. مهارت‌ها از طریق آموزش، تجربه و تمرین به دست می‌آیند و می‌توانند در زمینه‌های مختلفی مانند هنر، علم، ورزش، حرفه و غیره توسعه یابند. وقتی گفته می‌شود فردی دارای مهارت است، یعنی او توانایی انجام کارها را به شکل مؤثر و کارآمد دارد و می‌تواند در زمینه‌های مختلف به خوبی عمل کند. به عبارت دیگر، مهارت نشان‌دهنده قابلیت‌های فرد در انجام کارها و فعالیت‌های مختلف است و به نوعی مؤلفه کلیدی در موفقیت شخصی و حرفه‌ای به شمار می‌آید.

لغت نامه دهخدا

مهارت. [م َ / م ِ رَ ] ( ع اِمص ) زیرکی و رسایی در کار و استادی و زبردستی. ( ناظم الاطباء ). استادی. ( غیاث اللغات ). حذاقت. حاذقی. ( از اقرب الموارد ). ماهری. ( یادداشت مؤلف ). مهارة: بازرگان پرسید که دانی زدن ؟ گفت دانم و در آن مهارتی داشت. ( کلیله و دمنه ).
منذر آن شاه با مهارت و مهر
آیتی بود در شمار سپهر.نظامی.برای اظهار مهارت خویش در علم عروض گفته بیاریم. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 71 ). || ( مص ) استادی کردن. ( بحر الجواهر ). و رجوع به مهارة شود.
مهارة. [ م َ/ م ِ رَ ] ( ع مص ) زیرک شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). زیرک و رسا گردیدن واستادی کردن. ( آنندراج ). مهر. مهور. مهار. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مهارت و مهر شود.
مهارة. [ م ِ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ مُهْر. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). کره های اسب. ( یادداشت مؤلف ).
مهارة. [ م ُ هارْ رَ ] ( ع مص ) به روی کسی آشکار کردن کراهت را. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). کسی را در روی به عنف بد گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). در روی بانگ کردن. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(مَ رَ ) [ ع. مهارة ] (مص ل. ) چیره دستی، توانایی در کار.

فرهنگ عمید

۱. ماهر بودن در کاری.
۲. استادی، زیرکی، چابکی و زبردستی در کار.

فرهنگ فارسی

ماهربودن درکاری، استادی، زیرکی، چابکی و زبردستی درکار
۱ - ( مصدر ) ماهر بودن در کاری زبر دست بودن. ۲ - ( اسم ) استادی زبر دستی: [ ما بیتی چند از اشعار قدما که در نظم آن تقیل به شعرائ عرب کرده اند و برای اظهار مهارت خویش در علم عروض گفته بیاریم... ]

ویکی واژه

abilità
مهارة
چیره دستی، توانایی در کار.

جملاتی از کلمه مهارت

بر دل شیفته هجر تو جفاها کرده از تن سوخته مهر تو مهارت برده
مشتری گفت: ای فلان، گریه بگذار. من بدین جامه راضیم. گفت: گریه ام از آن نیست. بل از آن است که در کار این جامه تمامی کوشش و مهارت خویش بکار بردم و بسبب عیوبی که بر من پنهان بود، مرا پسش دادند. از این رو ترسم از آن است که کار چهل ساله من نیز بهمان سبب، مرا پس داده شود.
چرخ واماند و مدار فلک مهر بپاست طرح این طاق بصد گونه مهارت کردند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال نوستراداموس فال نوستراداموس استخاره کن استخاره کن فال عشق فال عشق