کلمه معتدل در زبان فارسی به معنای متعادل، میانهرو یا متوازن است و در زمینههای مختلفی به کار میرود. این واژه به درستی با حروف ع و ت نوشته میشود و باید توجه داشت که تنها به شکل معتدل و نه به اشکال دیگر نوشته میشود. این واژه میتواند به عنوان صفت به کار رود و معمولاً برای توصیف حالتی متوازن یا میانهرو در مواردی مانند آبوهوا، دما یا شخصیت افراد استفاده میشود. در متون رسمی و علمی، بهتر است از این کلمه در موارد مناسب بهره ببرید و از کاربرد غیررسمی آن پرهیز کنید. همچنین، اگر این کلمه در وسط جمله قرار گیرد، نیازی به ویرگول یا علامتگذاری خاصی ندارد، مگر اینکه بخواهید به مفهوم یا نکته دیگری اشاره کنید. واژهها و عبارات مرتبط با این واژه شامل: متوازن، میانه و اصولی و غیره هستند.
معتدل
لغت نامه دهخدا
معتدل. [ م ُ ت َ دِ ] ( ع ص ) راست و برابر. و رجوع به اعتدال شود. || میانه حال.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). به اندازه متوسط. میانه. بین دو حال در کم یا کیف
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برابر.
۳. میانه.
۴. میانه رو.
فرهنگ فارسی
( اسم و صفت ).۱ - میانه رو میانه. ۲- راست مستقیم. ۳ - بیتی باشد که عروض مستفعلن باشد ضرب هم مستفعلن باشد و اگر مفعولن باشد ضرب نیز مفعولن بود.
فرهنگستان زبان و ادب
جملاتی از کلمه معتدل
بادبان برکشید باد صبا معتدل گشت باز طبع هوا
معتدل ساز ازان جام او را به ز آغاز کن انجام او را
معتدل بود چون مزاج جهان از وجود تو یافت در تن جان